فصل پنجم در بيان اجمالى از تفسير سوره مباركه «حمد» و در آن شمه‏اى از آداب تحميد و قرائت است.
بدان كه علما را اختلاف است در متعلق «باء» دربسم اللّه الرّحمن الرّحيم.و هر كس به حسب مشرب خود از علم و عرفان براى آن متعلقى ذكر نموده، چنانچه علماء ادب از ماده «ابتدا» يا «استعانت» مثلا اشتقاقى نموده و تقدير گرفته‏اند. و اين كه در بعض روايات نيز وارد است كه «بسم اللّه» اى، استعين، يا بر وفق مذاق عامّه است، چنانچه در روايات بسيار شايع است، و اختلاف احاديث بسيارى به همين معنى محمول است، و لهذا در همين باب نيز در «بسم اللّه» حضرت رضا عليه السلام فرموده:اى، اسم نفسي بسمة من سمات اللّه.«»
و يا آن كه مقصود از «استعانت» لطيفتر از آن است كه عامّه ادراك مى‏كنند كه در آن سرّ توحيد به نحو ادقّ است.
و بعض اهل معرفت آن را متعلّق به «ظهر» گرفته و گفته: اى، ظهر الوجود ببسم اللّه.«» و اين به حسب مسلك اهل معرفت و اصحاب سلوك و عرفان است كه همه موجودات و ذرّات كائنات و عوالم غيب و شهادت را به
آداب‏الصلاة ص : 241
تجلّى اسم جامع الهى، يعنى «اسم اعظم»، ظاهر دانند. بنابر اين، «اسم» - كه به معنى نشانه و علامت است يا به معنى علوّ و ارتفاع است - عبارت از تجلّى فعلى انبساطى حق - كه آن را «فيض منبسط» و «اضافه اشراقيّه» گويند - مى‏باشد، زيرا كه به حسب اين مسلك تمام دار تحقّق، از عقول مجرّده گرفته تا اخيره مراتب وجود، تعيّنات اين فيض و تنزّلات اين لطيفه است. و در آيات شريفه الهيّه و احاديث كريمه اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام مؤيّد اين مسلك بسيار است، چنانچه در حديث شريف كافى فرمايد: «خداوند خلق فرمود «مشيّت» را بنفسها، پس خلق فرمود اشياء را به مشيّت».«» و از براى اين حديث شريف هر كس به حسب مسلك خود توجيهى نموده، و ظاهرتر از همه آن است كه مطابق مى‏شود با اين مسلك. و آن اين است كه مراد از «مشيّت» مشيّت فعليّه است كه عبارت از «فيض منبسط» است. و مراد از «اشياء» مراتب وجود است كه تعيّنات و تنزّلات اين لطيفه است. پس، معنى حديث چنين شود كه خداى تعالى مشيّت فعليّه را، كه ظلّ مشيّت ذاتيّه قديمه است، بنفسها و بى واسطه خلق فرموده، و ديگر موجودات عالم غيب و شهادت را به تبع آن خلق فرموده. و سيّد محقّق داماد قدّس سرّه با مقام تحقيق و تدقيقى كه دارد از اين حديث شريف توجيه عجيبى فرموده،«» چنانچه توجيه مرحوم فيض«» رحمه اللّه نيز بعيد از صواب است.
بالجمله، «اسم» عبارت است از نفس تجلّى فعلى كه به آن، همه دار تحقّق متحقّق است. و اطلاق «اسم» بر امور عينيّه در لسان خدا و رسول و اهل بيت عصمت عليهم السلام بسيار است، چنانچه «اسماء حسنى» را
آداب‏الصلاة ص : 242
فرمودند ما هستيم.«» و در ادعيه شريفه‏و باسمك الّذى تجلّيت على فلان‏
بسيار است.«» و محتمل است كه «بسم اللّه» در هر سوره متعلق به خود آن سوره باشد، مثلا، بسم اللّه سوره مباركه «حمد» متعلق به حمد است. و اين مطابق ذوق عرفانى و مسلك اهل معرفت است، زيرا كه اشاره به آن است كه حمد حامدان و ثناى ثنا جويان نيز به قيّوميّت اسم «اللّه» است. بنابر اين، «تسميه» در مقدمه جميع اقوال و اعمال - كه يكى از مستحبّات شرعيه است - براى تذكّر آن است كه هر قول و عملى كه از انسان صادر مى‏شود به قيّوميّت اسم الهى است، زيرا كه جميع ذرّات وجود تعيّن «اسم اللّه» و به اعتبارى خود آنها «اسماء اللّه» هستند. و بنابر اين احتمال، معنى «بسم اللّه» در نظر كثرت، در هر سوره و هر قول و فعلى مختلف است. و فقهاء گفته‏اند بسم اللّه براى هر سوره تعيين بايد شود، و اگر براى يك سوره بسم اللّه گفته شد، سوره ديگر را با آن نتوان ابتدا كرد. و آن مطابق مسلك فقهى نيز خالى از وجه نيست و مطابق اين تحقيق وجيه است. و به نظر اضمحلال كثرات در حضرت اسم اللّه اعظم، براى تمام بسم اللّه‏ها يك معنا است.
چنانچه اين دو نظر در مراتب وجود و منازل غيب و شهود نيز هست: در نظر كثرت و رؤيت تعيّنات، موجودات متكثّر و مراتب وجود و تعيّنات عالم اسماء مختلفه رحمانيّه و رحيميّه و قهريّه و لطفيّه است. و در نظر اضمحلال كثرات و انمحاء انوار وجوديّه در نور ازلى فيض مقدّس، جز از فيض مقدّس و اسم جامع الهى اثر و خبرى نيست. و همين دو نظر در اسماء و صفات الهيّه نيز هست: به نظر اول، حضرت واحديّت مقام كثرت اسماء و صفات، و جميع كثرات از آن حضرت است. و به نظر ثانى، جز از حضرت اسم اللّه الاعظم اسم و رسمى نيست. و اين دو نظر، حكيمانه و با قدم فكر است. و اگر نظر
آداب‏الصلاة ص : 243
عارفانه شد به فتح ابواب قلب و با قدم سلوك و رياضات قلبيّه، حق تعالى با تجليّات فعليّه و اسميّه و ذاتيّه گاهى به نعت كثرت و گاهى به نعمت وحدت در قلوب اصحاب آن تجلّى كند. و اشاره به اين تجلّيات در قرآن شريف شده است گاهى صراحتا، مثل قوله تعالى:فَلَمّا تَجَلّى‏ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقا 7: 143.«» و گاهى اشارة، مثل مشاهدات إبراهيم و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه در آيات شريفه سوره «انعام» و «النّجم» مذكور است، و در اخبار و ادعيه معصومين (ع) اشاره به آن بسيار است، خصوصا در دعاء عظيم الشّأن «سمات» كه منكران را جرأت انكار سند و متن آن نيست و مقبول عامّه و خاصّه و عارف و عامى است. و در آن دعاى شريف مضمونهاى عالى مقام و معارف بسيار است كه شميم آن قلب عارف را بيخود كند و نسيم آن نفخه الهيّه در جان سالك دمد، چنانچه فرمايد:و بنور وجهك الّذى تجلّيت به للجبل فجعلته دكّا و خرّ موسى صعقا، و بمجدك الّذى ظهر على طور سيناء فكلّمت به عبدك و رسولك موسى بن عمران عليه السّلام، و بطلعتك في ساعير و ظهورك في جبل فاران. [1]
بالجمله، سالك إلى اللّه بايد به قلب خود در وقت «تسميه» بفهماند كه تمام موجودات ظاهره و باطنه و تمام عوالم غيب و شهادت در تحت تربيت اسماء اللّه بلكه به ظهور اسماء اللّه ظاهرند، و جميع حركات و سكنات او و تمام عالم به قيّوميّت اسم اللّه الاعظم است، پس، محامد او از براى حق و عبادت و اطاعت و توحيد و اخلاص او همه به قيّوميّت اسم اللّه است. و چون اين مقام و لطيفه الهيّه در قلب او محكم و مستقر شد به واسطه تذكر شديد كه‏
__________________________________________________
[1] - «قسم به نور وجه تو كه بدان به كوه تجلّى كردى و آن را متلاشى نمودى و موسى مدهوش بيفتاد، و سوگند به مجد و عظمت تو كه بر طور سينا نمايان گشت و با آن با بنده و رسولت موسى بن عمران عليه السلام سخن گفتى، و سوگند به طلوع تو در ساعير و ظهورت در كوه فاران...». از دعاى «سمات». مصباح المتهجّد، ص 376.
آداب‏الصلاة ص : 244
غايت عبادات است - چنانچه خداى تعالى در خلوت انس و محفل قدس به كليم خود موسى بن عمران فرمود:انَّنى انَا اللَّه لا الهَ الا انَا فَاعْبُدْنى وَ اقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرى، 20: 14«»غايت اقامه صلوة را ذكر خود قرار داد - پس بعد از تذكّر شديد، راه ديگر از معارف به قلب عارف باز شود و جذب به عالم وحدت شود تا آن كه لسان حال و قلبش آن شود كه باللّه الحمد للّه«» وأنت كما اثنيت على نفسك«»
واعوذ بك منك.«»
اين اجمالى از سرّ تعلّق «باء» بسم اللّه، و شمّه‏اى از معارفى كه از آن استفاده شود. و اما اسرار «باء» و نقطه تحت الباء، كه در باطن مقام ولايت علوى است و مقام جمع الجمع قرآنى است، پس آن مجالى واسعتر مى‏خواهد.
و اما حقيقة الاسم، پس از براى آن، مقام غيبى، و غيب الغيبى، و سرّى، و سرّ السرّى است، و مقام ظهور، و ظهور الظّهورى. و چون اسم علامت حق و فانى در ذات مقدّس است، پس هر اسمى كه به افق وحدت نزديكتر و از عالم كثرت بعيدتر باشد در اسميّت كاملتر است. و اتمّ الاسماء اسمى است كه از كثرات، حتى كثرت علمى، مبرّا باشد، و آن تجلّى غيبى احدى احمدى است در حضرت ذات به مقام «فيض اقدس» كه شايد اشاره به آن باشد كريمه شريفه‏او ادنى، 53: 9«»و پس از آن، تجلّى به حضرت اسم اللّه الاعظم است در حضرت واحديت، و پس از آن، تجلّى به «فيض مقدس» است، و پس از آن، تجلّيات به نعت كثرت است در حضرات اعيان إلى اخيرة
آداب‏الصلاة ص : 245
دار التّحقّق. و نگارنده در رساله مصباح الهداية«» و رساله شرح دعاء سحر [1] تفصيل اين اجمال را داده‏ام.
و «اللّه» مقام ظهور به «فيض مقدّس» است اگر مراد از «اسم» تعيّنات وجوديّه باشد. و اطلاق «اللّه» به آن از جهت اتّحاد ظاهر و مظهر و فناى اسم در مسمّى بى اشكال است، و شايد كريمه‏اللَّه نوُرُ السَّمواتِ وَ الارْض 24: 35«»و كريمه‏هو الَّذى في السَّماءِ الهٌ وَ في الارْضِ اله 43: 84«»اشاره به همين مقام و شاهد اين اطلاق باشد. و مقام واحديّت و جمع اسماء، و به عبارت ديگر مقام «اسم اعظم» است اگر مقصود از اسم مقام تجلّى به «فيض مقدّس» باشد. و اين شايد ظاهرتر از ساير احتمالات باشد. و مقام ذات يا مقام «فيض اقدس» است اگر مقصود از اسم «اسم اعظم» باشد. و مقام «رحمن» و «رحيم» به حسب اين احتمالات فرق مى‏كند، چنانچه واضح است.
و «رحمن» و «رحيم» ممكن است صفت براى اسم باشند، و ممكن است صفت براى «اللّه» باشند، و مناسبتر آن است كه صفت «اسم» باشند، زيرا كه آنها در تحميد صفت اللّه هستند، و بنابر اين، از احتمال تكرار مصون مى‏شود. گر چه اگر صفت «اللّه» باشند نيز توجيه دارد. و در تكرار نيز نكته بلاغت هست. و اگر صفت «اسم» گرفتيم، تأييد كند كه مراد از «اسم» اسماء عينيّه است، زيرا كه متّصف به صفات «رحمانيّه» و «رحيميّه» نيست مگر اسماء عينيّه. پس، اگر مراد از «اسم» اسم ذاتى و تجلّى به مقام جمعى باشد، «رحمانيّت» و «رحيميّت» از صفات ذاتيّه است كه در تجليّات به مقام‏
__________________________________________________
[1] - شرح دعاى سحر از رشحات قلم مبارك حضرت امام خمينى رضوان اللّه عليه است به زبان عربى كه غرض از نوشتن آن به تعبير خود جناب مؤلف در مقدمه آن شرح پاره‏اى از وجوه دعاى شريف مشهور به دعاى «مباهله» بوده است. (دعاى هنگام سحر كه از ائمّه اطهار عليهم الصلوة و السلام مروى است) نگارش اين كتاب شريف در سال 1349 هجرى قمرى به انجام رسيده است.
آداب‏الصلاة ص : 246
واحديّت براى حضرت «اسم اللّه» ثابت است، و رحمت رحمانيّه و رحيميّه فعليّه از تنزّلات و مظاهر آنها است. و اگر مراد از «اسم» تجلّى جمعى فعلى باشد كه مقام مشيّت است، «رحمانيّت» و «رحيميّت» از صفات فعلند. پس، رحمت رحمانيّه بسط اصل وجود است، و اين عامّ است براى تمام موجودات ولى از صفات خاصّه حق است، زيرا كه در بسط اصل وجود از براى حق تعالى شريكى نيست، و ديگر موجودات از رحمت ايجادى دستشان كوتاه است و لا مؤثّر في الوجود الا اللّه و لا اله في دار التّحقّق الا اللّه.
و اما رحمت «رحيميّه» كه هدايت هاديان طريق نيز از رشحات آن است، مخصوص سعداء و فطرتهاى علّيّين است، ولى از صفات عامّه است كه ديگر موجودات را از آن حظّ و نصيبى هست، گر چه در سابق اشاره به آن شد كه رحمت رحيميّه نيز از رحمت‏هاى عامّه است و عدم شمول اشقياء را از جهت نقصان آنها است نه تحديد رحمت. و لهذا هدايت و دعوت براى جميع عائله بشرى است. چنانچه قرآن شريف دلالت بر آن دارد. و نيز به نظرى، رحمت «رحيميّه» مختص به حق تعالى است و ديگرى را در آن شركت نيست. و در روايات شريفه به حسب اختلاف نظر و اعتبار، بيان رحمت رحيميّه را مختلف فرموده‏اند: گاهى فرموده‏اند:انّ الرّحمن اسم خاصّ لصفة عامّة، و الرّحيم اسم عام لصفة خاصّة.«»
و فرموده‏اند:الرّحمن بجميع خلقه و الرّحيم بالمؤمنين خاصّة«»
و فرموده‏اند:يا رحمن الدّنيا و رحيم الآخرة«»
و فرموده‏اند:يا رحمن الدّنيا و الآخرة و رحيمهما.