و آن ابليس لعين و شيطان رجيم است كه به واسطه دامهاى گوناگون انسان را از وصول به مقصد و حصول مقصود باز دارد. و آنچه كه بعض اعاظم از اهل معرفت ذكر فرموده كه حقيقت شيطان عبارت است از جميع عالم به جنبه سوائيّه، پيش نويسنده تمام نيست، زيرا كه جنبه سوائيّه كه عبارت از يك صورت موهومه عارى از حقيقت و خالى از تحقّق و واقعيتى است، از دامهاى ابليس است كه انسان را سرگرم به آن مى‏كند - و شايد اشاره به اين معنى باشد قول خداى تعالى:الْهيكُمُ التَّكاثُرُ حَتّى زُرْتُمُ الْمَقابِر 102: 1 - 2«»- و الا خود ابليس حقيقتى است كه داراى تجرّد مثالى و حقيقت ابليسيّه كلّيّه كه رئيس الابالسه است و هم الكلّ است، چنانچه حقيقت عقليّه مجرّده كلّيّه، كه آدم اوّل است، عقل الكلّ است، و واهمه‏هاى جزئيّه ملكيّه از مظاهر و شئون آن است، چنانچه عقول جزئيّه از شئون و مظاهر عقل كلّى است. و تفصيل و تحقيق اين مقام از حوصله اين رساله خارج است.
آداب‏الصلاة ص : 231
بالجمله، آنچه در اين سلوك الهى و سير إلى اللّه مانع از سير شود و خار طريق گردد، آن، شيطان يا مظاهر آن مى‏باشد كه اعمال آنها نيز عمل شيطان است. و آنچه از عوالم غيب و شهود و عوارض حاصله براى نفس و حالات مختلفه آن حجاب روى جانان شود، چه از عوالم ملكيّه دنياويّه باشد چون فقر و غنا و صحت و مرض و قدرت و عجز و علم و جهل و آفات و عاهات و غير آن و چه از عوالم غيبيّه تجرديّه و مثاليّه باشد چون بهشت و جهنّم و علم متعلق به آن حتى علوم عقليّه برهانيّه كه راجع به توحيد و تقديس حق است تمام آنها از دامهاى ابليس است كه انسان را از حق و انس و خلوت با او باز مى‏دارد و به آنها سرگرم مى‏كند. حتى سرگرمى به مقامات معنوى و وقوف به مدارج روحانى، كه ظاهرش وقوف در صراط انسانيّت و باطنش وقوف در صراط حق است - كه جسر روحانى جهنّم فراق و بعد، و منتهى شود به جنت لقاء، و اين جسر مخصوص به يك طائفه قليله از اهل معرفت و اصحاب قلوب است - از دامهاى بزرگ ابليس الابالسه است كه بايد از آن پناه به ذات مقدس حق جل شأنه برد.
بالجمله، آنچه تو را از حق باز دارد و از جمال جميل محبوب جلّ جلاله محجوب كند شيطان تو است، چه در صورت انسان باشد يا جن. و آنچه كه به آن وسيله تو را از اين مقصد و مقصود باز دارند دامهاى شيطانى است، چه از سنخ مقامات و مدارج باشد يا علوم و كمالات يا حرف و صنايع يا عيش و راحت يا رنج و ذلّت يا غير اين‏ها. و اين‏ها عبارت از دنياى مذمومه است، و به عبارت ديگر، تعلّق قلب به غير حق دنياى او است و آن مذموم است و دام شيطان است و استعاذه از آن بايد كرد. و آنچه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله منقول است كه مى‏فرمود:اعوذ بوجه اللّه الكريم، و بكلمات اللّه الّتى لا يجاوزهنّ برّ و لا فاجر، من شرّ ما ينزل من السّماء و ما يعرج فيها، و شرّ ما ينزل من الارض و ما يخرج منها، و من شرّ فتن اللّيل و النّهار، و من شرّ طوارق اللّيل و النّهار، الا طارقا يطرق بخير [1]
شايد مقصود همين معنا باشد.
__________________________________________________
[1] - «پناه مى‏برم به وجه خداى كريم و به كلمات خدا كه هيچ نيكوكار و بد كار از آنها نتواند گذشت، و از شرّ آنچه از آسمان فرود آيد و آنچه به آسمان فراز گيرد و آنچه از دل آسمان بيرون آيد، و از شرّ فتنه‏هاى شب و روز، و از شرّ در كوبندگان شب و روز مگر در كوبنده‏اى كه (خبر و امر) خيرى با اوست.» بحار الانوار، ج 91، ص 215.
آداب‏الصلاة ص : 232
و استعاذه به وجه اللّه و كلمات اللّه استغراق در بحر جمال و جلال است. و آنچه انسان را از آن باز دارد، از شرور است و مربوط به عالم شيطان و مكايد آن است. و از آن بايد پناه به وجه اللّه برد، چه آن از حقايق كامله سماويّه باشد يا ناقصه ارضيّه، مگر آن كه طارق به خير باشد، كه آن طارق الهى است كه به خير مطلق، كه حق تعالى است، دعوت كند.