كن اول در «مستعيذ» است.
و آن حقيقت انسانيّه است از اول منزل سلوك إلى اللّه تا منتهى النّهايه فناى ذاتى - و اذا تمّ الفناء المطلق، هلك الشّيطان و تمّ الاستعاذة.«» و تفصيل اين اجمال آن كه انسان تا در بيت نفس و طبيعت مقيم است و به سفر روحانى و سلوك إلى اللّه اشتغال پيدا نكرده و در تحت سلطنت شيطانيّه به همه شئون و مراتب است، به حقيقت استعاذه متلبّس نشده و لقلقه لسان او
آداب‏الصلاة ص : 229
بى فائده بلكه تثبيت و تحكيم سلطنت شيطانيّه است، مگر با تفضّل و عنايت الهى. و چون به سير و سلوك إلى اللّه متلبّس گرديد و سفر روحانى را شروع نمود، تا در سير و سلوك است آنچه مانع از اين سفر و خار طريق است شيطان او است، چه از قواى روحانيّه شيطانيّه و يا از جنّ و انس باشد، زيرا كه جنّ و انس نيز اگر خار طريق و مانع سلوك إلى اللّه باشند به دستيارى شيطان و تصرّف آن باشد، چنانچه خداى تعالى اشاره به آن فرموده در سوره مباركه «ناس» آنجا كه فرمايد:مِنْ شَرِّ الوَسْواسِ الْخَنّاسِ الَّذى يُوَسْوِسُ في صُدُورِ الناسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ الناس 114: 4 - 6.و شيطان اگر جن باشد، از آيه شريفه استفاده شود كه وسواس خناس كه شيطان است جن است و انس - يكى بالاصاله و ديگر بالتّبعيّه. و اگر شيطان حقيقت ديگرى باشد شبيه به جن، از آيه شريفه معلوم شود كه اين دو نوع، يعنى جن و انس، نيز تمثّلات شيطانيّه و مظاهر آنند. و در آيه ديگر اشاره فرمايد به اين معنى آنجا كه فرمايد:شَياطينَ الانْسِ وَ الْجِنّ. 6: 112«»و در اين سوره مباركه اشاره به اركان استعاذه چنانچه مذكور شد فرموده، چنانچه ظاهر است.
بالجمله، انسان قبل از شروع به سلوك و سير إلى اللّه مستعيذ نيست، و پس از آنكه سير تمام شد و از آثار عبوديّت به هيچ وجه باقى نماند و به فناى ذاتى مطلق نائل شد، از استعاذه و مستعاذ منه و مستعيذ اثرى باقى نماند و جز حق و سلطنت الهيّه در قلب عارف چيزى نيست، و از قلب خود و خود نيز خبرى ندارد واعوذ بك منك«»
نيز در اين مقام نيست. و چون حالت صحو و انس و رجوع رخ داد، باز استعاذه را حقيقتى باشد، لكن نه چون استعاذه‏اى كه سالك را است، و لهذا به حضرت رسول ختمى صلّى اللّه عليه و آله نيز امر به استعاذه شده، چنانچه خداى تعالى فرمايد:قُلْ اعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ 113: 1وقُلْ اعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ 114: 1وقُلْ رَبِّ اعوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينِ وَ اعوُذُ بِكَ رَبِّ انْ‏
آداب‏الصلاة ص : 230
يَحْضُروُن. 23: 97 - 98«»پس، انسان در دو مقام مستعيذ نيست: يكى قبل از سلوك، و آن حال احتجاب محض است كه در تحت تصرّف و سلطنت شيطان است. و يكى بعد از ختم سلوك، كه فناى مطلق دست دهد، كه از مستعيذ و مستعاذ منه و مستعاذ له و استعاذه خبرى نيست. و در دو مقام مستعيذ است: يكى حال سلوك إلى اللّه، كه استعاذه كند از خارهاى طريق وصول كه قعود بر صراط مستقيم انسانيّت كردند، چنانچه خداوند از قول شيطان حكايت فرمايد:فَبِما اغْوَيْتَنى لاقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم 7: 16«»و يكى در حال صحو و رجوع از فناى مطلق، كه استعاذه كند از احتجابات تلوينيّه و غير آن.