جنگ زدگان جنگ رميده‏

. فَقُبْحاً لَكُمْ وَ تَرَحاً حينَ صِرْتُمْ غَرَضاً يُرْمى‏ يُغارُ عَلَيْكُمْ وَ لا تُغيروُنَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لا تَغْزَوْنَ وَ يُعْصىَ اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ. «1» «زشت با ديد و از انده برون نياييد! كه آماج تير بلاييد. بر شما غارت مى‏برند و ننگى نداريد. با شما پيكار مى‏كنند و به جنگى دست نمى‏زنيد خدا را نافرمانى مى‏كنند و خشنود مى‏شويد.
نكته‏ها و پيام‏ها
1- دفاع ضرورت فطرى بشر: انسان، به ويژه مسلمان، به مقتضاى فطرت و ديانت خود، بايد مرزبان منافع و مصالح فردى و شخصى خود باشد، و حامى حريم انسانيت و در حدّ توان در احياى فرهنگ انسانى و مكتبى جامعه بكوشد و هيچگاه در بستر حوادث بى تفاوت ننشيند و چون «سيبل» و نشانه‏اى نباشد كه هر چه تير خورد منفعل نگردد و عكس العملى نشان ندهد. انسان موجودى است نا آرام و تلاش گر كه بايد پيوسته با اراده فولادين و ممتاز خود در حركت باشد و به سوى اهداف انسانى و الهى گام بر دارد.
آن كه از مصالح خصوصى و عمومى خود، دفاع نمى‏كند و در برابرتهاجم فكرى و فيزيكى دشمن بى تفاوت مى‏ماند، در حقيقت عليه اصول فطرى و طبيعى خود قيام مى‏كند و جايگاه انسانى خود را از دست مى‏دهد و همپايه جمادات مى‏شود و همسنگ سنگ پاره‏هاى طبيعت. «فَهِىَ كَالْحِجارَةِ اوْ اشَدُّ قَسْوَةً» «1»آن [دلهاى شما] سخت شد. همچون سنگ يا سخت‏تر!

2- مقابله به مثل: عقل و منابع معتبرى چون قرآن مجيد و نهج البلاغه، در راستاى دفاع از مرز و بوم، مقابله به مثل را تجويز كرده آن را از عوامل بازدارنده دشمن مى‏شناسد. به مقتضاى اين اصل، اگر دشمن به شخص، يا شهرى يا كشورى حمله برد، در مقابل آن بايد به همان شكل عمل كرد و او را مورد تاخت و تاز و تنبيه مشروع قرار داد، تا حركتش كنترل يا تعديل شود وگرنه هرگز به صلح و سازش سر تسليم فرود نمى‏آورد. بسان دو كفّه ترازو كه اگر كفّه دوم آن همسنگ اولى نشود وزنه تراز نمى‏شود و شاخص آن در مدار قرار نمى‏گيرد. بر اين اساس، امام عليه السلام از ياران و پيروانش، انتقاد مى‏كند كه چرا در مقابل دشمن مقاومت نمى‏كنند و با يورش متقابل به وى پاسخ مناسب نمى‏دهند؟! تا سلاح در مقابل سلاح قرار نگيرد صلح پايدار استقرار نمى‏يابد.
3- رضايت اختيارى به يك عمل، شركت در آن محسوب مى‏شود.جامعه‏اى كه در آن زندگى مى‏كنيم به همه افراد آن، تعلق دارد. و هر كس به نوبه خود بايد در سلامتى آن بكوشد. گناه در شكل‏هاى مختلف آفت جامعه است. اگر به صورت دسته جمعى و با نظام منسجم، از آن پيشگيرى نشود. چون بيمارى مسرى سراسر جامعه را فرا مى‏گيرد. به‏ همين جهت هيچ كس نبايد در برابر آن بى تفاوت بماند و ساكت بنشيند چرا كه سكوت اختيارى در مقابل اعمال زشت و ناسالم خود نوعى معصيت است و چنين كسى سزاوار تنبيه و مجازات. پس جامعه‏اى كه مردمان مقتدر آن در برابر منكرات و اخلاق و كردار ناپسند عده‏اى دامن آلوده مهر سكوت و رضايت بر لب مى‏زنند به حق مستحق نفرين درون قلبى شخصيتى چون على بن ابيطالب هستند.