سكوت و همسويى، سلاح مصلحت انديشى‏

. «الرَّاضى‏ بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فيهِ مَعَهُمْ وَ عَلى كُلِّ داخِلٍ فى‏ باطِلٍ اثْمانِ: اثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ اثْمُ الرِّضا بِهِ» «1»آن كه از كار گروهى خشنود باشد، بدان ماند كه همراه آنان در آن كار باشد.و بر هر كسى كه در كار باطلى وارد شود دو گناه است: گناه عمل به آن كار و گناه خشنودى از آن.
نكته‏ها و پيام‏ها
1- سياست كاذب مصلحت انديشان و مردمان بى تفاوت، صَحت و سكوت در برابر كارهاى نامشروع و ضدّ ارزش است؛ يعنى هر گاه ببينند گروهى عليه اسلام و مسلمانان در فعاليتند و عليه مسلمانان موضع مخالفت مى‏گيرند به مقتضاى مصلحتشان اعتراض نمى‏كنند و با آنان همسو مى‏شوند و به عملكردشان راضى، چنين افرادى در اقدامات عملى آن گروه شركت جسته و شريك جُرم هستند؛ به دليل اينكه: هر عمل اختيارى كه از انسان سر مى‏زند در حقيقت انطباق برنامه‏هاى قلبى و درون و جودى او است در خارج از وجود انسان، پس عمل اختيارى، پيش‏ از آنكه در خارج و با ابزار مادّى صورت گيرد در قلب و ذهن آدمى صورت مى‏گيرد. و رضايت قلبى و سكوت در برابر كار زشت، مرحله اوّل از انجام كار است و مرحله دوم آن تحقق وجودى و شكل برون ذاتى كار است. پس رضايت دادن به كار بد و زبان به اعتراض نگشودن، در واقع نوعى همفكرى و همكارى با عمل و انجام دهنده مستقيم آن است. «1»و چنين كسى شريك جرم است و در مجازات هم مشمول حكم الهى است. حضرت در گفتار ديگرى در اين باره، نمونه‏اى از قرآن مى‏آورد كه خداوند همه قوم صالح را تنبيه كرده از آنان به خاطر پى كردن شترحضرت صالح انتقام گرفت. در حالى كه تنها يك نفر آن را پى كرده بود. ولى از آن‏جا كه همه افراد رضايت قلبى از اين عمل وى داشتند خداوند هم، همه را مشمول عذاب دنيوى خود كرد تا مجازات شوند: «2» «فَكَذَّبُوهُ فَعَقَروُها فَدَمْدَمَ عَلَيْهم رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها وَ لا يخافُ عُقْباها. «3»

2- نبايد تصور شود كه پس چه فرق است بين كسى كه عملى را به مباشرت انجام مى‏دهد و كسى كه به آن عمل راضى است؟!
هرگز آن‏ها در مواجهه با عذاب الهى، يكسان نيستند چرا كه مباشر دو گناه مرتكب مى‏شود يكى وجود ذهنى و رضايت باطنى بر عمل خود، و ديگرى، اقدام عملى.
3- منفعت جويان و مصلحت انديشان، همواره مى‏كوشند در برابرجريانهاى سياسى جامعه، موضع نگيرند و ماهيت درونى خود را نشان ندهند. با اينكه نسبت به باطل بودن يك جريان و فاسد بودن يك تفكر آگاهى لازم و كافى دارند ولى در عين حال سكوت اختيار مى‏كنند. اين يك نوع سياست مصلحت انديشانه است كه با خط و مشى يك مؤمن و مسلمان تسليم شده در برابر خداسازگار نيست.