رهبر و ملّت، دو ركن حكومت
. «فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ الَّا بِصَلاحِ الْوُلاةِ، وَ لا تَصْلُحُ الْوُلاةُ الَّا بِاسْتِقامَهِ الرَّعِيَّةِ فَاذا أَدَّتِ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوالى حَقَّهُ وَ ادَّى الْوالى الَيْها حَقَّها عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ وَ قامَتْ مَناهِجُ الدّينِ وَاعْتَدَلَتْ مَعالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى اذْلالِها السُّنَنُ.» «1»ملّت سامان نيابد مگر با اصلاح زمامداران، و زمامداران اصلاح نشوند جُز با رو به راه بودن ملّت. پس هر گاه ملّت حق والى را بپردازد و زمامدار نيز حقوق ملّت را پاس دارد، حق در ميانشان شكوه يابد، راههاى دين استوار گردد، شناسههاى عدالت راست شود و سنّتها در روندى فراخور جريان يابد.
نكتهها و پيامها
1- زمامدار و پيشواى يك ملّت به آنها روح زندگى مىدمد و جامعه با رهبر جان گيرد. جامعه بىرهبر چون صفرهاى زيادى است كه تا عدد صحيح قبل از آنها قرار نگيرد معنا نمىيابند و بر رقم خاصى دلالت نمىكنند. همچنين آحاد مردم اگر در كنار هم نباشند و دور يك مدار نگردند و از زعيم خود فرمان نبرند و از وى پشتيبانى نكنند، زمينه زعامت و خدمت را از او مىگيرند و ابزار و ابتكار عمل را از دست وى مىستانند و شخصيت حقوقى او را بىاثر مىسازند. بسان امام حسن مجتبى عليه السلام كه در اثر استقامت نداشتن رعيّت به شخص حقيقى خود تكيه زد و تنها ماند. از اين گفتار امام عليه السلام برمىآيد كه رهبر و مردم حقوق متقابلى دارند كه بايد هر دو، آنها را رعايت كنند و گرنه جامعه در مجراى صحيح و طبيعى خود جريان نمىيابد و در مسير خود دچار مشكل مىشود. «1» اطاعت دقيق و بىوقفه از رهبر و استقامت و پايدارى در مسير اطاعت او از حقوق مسلم يك پيشواست و ارائه رهنمود لازم، هشدارهاى بجا، و بالا بردن سطح فرهنگ مردم و گشودن پيچ و خمهاى سياسى از حقوق مسلم يك ملّت است
2- رعايت حقوق متقابل امام و امت آثار مثبت و خيرات و بركات زيادى بهدنبال دارد از جمله:الف- حقيقت دينى به كام مردم تلخ نمىآيد و همه آن را عزيز مىشمارند و واقعگرا مىشوند؛ب- عدالت جريان مىيابد و معالم دينى در قالب خوش و با شيوه روشن و درخشان ظاهر مىشود؛ج- سنتهاى رسول خدا صلى الله عليه و آله مىگيرد و در ابعاد وسيع پياده مىشود و مردم براساس سيره رسول خدا صلى الله عليه و آله عمل مىكنند؛د- زمانه اصلاح مىشود؛ه- دولت اسلامى مستحكم و زمينه استمرار حكومت دينى فراهم مىشود.و- از همه مهمتر، دشمنان قسم خورده اسلام، از نفوذ به قلمرو مسلمانان نا اميد مىشوند و به فرهنگ، اقتصاد و سياست و سرنوشت آنان چشم طمع نمىدوزند.
|