فلسفه بلاها و شرور در قرآن و روايات‏
در ميان راه‏حل‏هايى كه براى پاسخ به مسئله شر ارائه شده‏اند، بعضى از پاسخ‏ها ناظر به اين نكته بودند كه شرور موجود در عالم مستلزم خير كثير و برتر هستند؛ همچنان كه اين استدلال را مى‏توان در دفاعيه منسوب به ارسطو جستجو كرد: شرور موجود در زمره دسته‏اى فرض مى‏شوند كه خير كثير و شر قليل قلمداد مى‏گردند.همچنين كسانى كه شر را نسبى و يا در نظام كل و مجموعى عالم تعريف مى‏كنند، مدعى اند هر شر مفروضى اگر چه در ظاهر منفى نمايان مى‏شود، اما در واقع ناظر به خيراتى هستند كه لازمه رسيدن به اين خيرات، وجود شرور مطابق با آنان است.اما آيا مى‏توان شرور را رهگذرى براى وصول به خيرات معرفى نمود؟با مرورى اجمالى بر آيات قرآن و روايات معصومان عليهم السلام، روشن مى‏شود كه همه شرور و بلايا، دربردارنده حكمتى (ناظر به خيرات) از طرف خداوند متعال مى‏باشند. در ذيل به برخى از حكمتهاى شرور و بلاها (از ديدگاه كتاب و سنت) اشاره مى‏گردد:
1. بلاها و مصايب؛ عامل توجه، بيدارى دل و توفيق به توبه:
چون انسان بر اثر غفلت و فراموشى ياد خداوند، مرتكب معصيت و گناه مى‏شود، براى خروج از غفلت، همواره به مذكِّرى نياز است تا در پى توجه به خداوند، انسان از معاصى فاصله بگيرد.در آياتى از قرآن كريم، يكى از عوامل مذكِّر، مصايب و شدت‏ها معرفى شده است:وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى‏ أُمَمٍ مِن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ. (انعام: 42)ما به سوى امم سابق، پيغمبرانى فرستاديم، اما آنان اطاعت نكردند؛ از اين رو، آنان را به بلا و مصيبت مبتلا كرديم؛ شايد كه آنها به درگاه خدا زارى كنند و توبه نمايند.وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيباً إِلَيْهِ .... (زمر: 8)در اين آيه شريفه، خداوند به طور مطلق مى‏فرمايد: هر گاه به انسان فقر، مصيبت و سختى برسد، در آن حال، به دعا و توبه مى‏پردازد، اما همين كه ثروت به او عطا كند، خدايى را كه از پيش مى‏خواند، به كلى فراموش مى‏كند.در آيه ديگرى درباره كافران مى‏فرمايد:وَلَنُذِيقَنَّهُم مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى‏ دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ. (سجده: 21)ما كافران را عذاب نزديك‏تر بچشانيم، غير از آن عذاب بزرگ‏تر و شديدتر قيامت؛ شايد كه به سوى خدا باز گردند.مراد از «عذاب ادنى» در آيه شريفه، همين مصايب و دردهاست، نه عذاب مرگ و نه عذاب اخروى؛ زيرا خداوند حكمت اين عذاب را برگشت كافر به رحمت الهى معرفى مى‏كند كه با مرگ حاصل نمى‏شود.
2. بلاها؛ آثار تكوينى اعمال و عذاب گنهكاران:
آيات ديگرى از قرآن، مصيبت‏ها و رنج‏ها را نتايج سوء اعمال زشت انسان‏ها بر مى‏شمارند.از نظر اين آيات، خداوند براى تكفير گناهان برخى از مردم (به خاطر لطف به آنان) آنها را در همين دنيا عذاب مى‏كند:وَمَا أَصَابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ. (شورى: 30)در اين آيه شريفه، خداوند متعال بلاها را به افعال اختيارى انسان‏ها مرتبط مى‏كند و آنها را آثار تكوينى اعمال افراد، مى‏داند؛ همچنان كه روايات بسيارى نيز حكمت بلاها را تكفير گناهان معرفى مى‏كنند.امام صادق (ع) مى‏فرمايند:ان العبد اذا كثرت ذنوبه و لم يجد ما يُكَفِّرُها به، ابتلاه اللَّه عزّوجلّ بالحزن فى الدنيا ليكفّرها. «1»از آن روى كه عذاب آخرت بسيار سنگين و مشكل است، خداوند (مؤمنان مورد علاقه خود) را در همين دنيا به شدت‏ها مبتلا مى‏كند تا كفاره گناهان او باشد.
3. بلاها؛ امتحان الهى و موجب تكامل وجودى:
امام صادق (ع) مى‏فرمايند: «ان فى الجنة منزلةً لايبلغها عبد الا بالابتلاء» طبق آيات قرآن و روايات اهل بيت (عليهم السلام)، بسيارى از مشكلات و بلاها، امتحان الهى بوده و بعضى از مقامات و موقعيت‏ها تنها بر اثر پيروزى در امتحان الهى و تحمل مصايب و شدايد حاصل مى‏شوند.وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ. (انبياء: 35)وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ. (بقره: 155)اولياى الهى و كسانى كه مقرب خداوندند، بيشتر به بلاها مبتلا هستند و بلكه طالب نزول مصيبت‏اند تا به واسطه آن به تكامل بيشترى دست يابند.
هر كه در اين بزم مقرب‏تر است
جام بلا بيشترش مى‏دهند

حضرت على (ع) مى‏فرمايند: «الا و ان الشجرة البريه اصلب عودا و الرواتع الخضره‏ارق‏جلودا.» «2»حضرت على (ع) انسان مبتلا به مشكلات را به درختان بيابانى تشبيه نموده كه چوبشان سخت‏تر است؛ يعنى انسانى كه با مشكلات مبارزه كرده و در اين شرايط رشد نموده باشد، ثمره ايمانى او در مقابل افرادى كه زندگى را به خوشى و راحتى سپرى مى‏كنند بيشتر خواهد بود.
در نتيجه، با توجه به آيات و روايات مزبور و وجوهى كه براى فلسفه بلاها و شرور ذكر شد هيچ مصيبتى بدون حكمت و خيرخواهى الهى واقعى نمى‏شود و در اين قالب‏هاست كه نسبى بودن شرور و توجيه شر در نظام كل معنا مى‏شوند.