حكايت ابليس و فرعون‏
مى‏گويند ابليس، زمانى نزد فرعون آمد در حالى كه فرعون خوشه‏اى انگور در دست داشت و مى‏خورد. ابليس به او گفت: هيچ كس مى‏تواند كه اين خوشه انگور را به مرواريد خوش آب و رنگ مبدل سازد؟ فرعون گفت: نه. ابليس با جادوگرى و سحر، آن خوشه انگور را به دانه‏هاى مرواريد خوشاب تبديل كرد. فرعون تعجب كرد و گفت: آفرين بر تو كه استاد و ماهرى. ابليس سيلى اى بر گردن او زد و گفت: مرا با اين استادى به بندگى قبول نكردند، تو با اين حماقت چگونه دعوى خدايى مى‏كنى؟ «1»