چشم را براى قرآن خواندن مىخواهم
نجف كه بوديم آقا چشمشان ناراحت شده بود. دكتر آمد و چشم ايشان را ديد و گفت: «شما چند روز قرآن نخوانيد و استراحت كنيد.» امام يك دفعه خنديدند و گفتند: «دكتر من چشمم را براى قرآن خواندن مىخواهم. چه فايدهاى دارد اگر چشم داشته باشم و قرآن نخوانم. شما يك كارى بكنيد كه من بتوانم قرآن را بخوانم.»
|