لطايف
ابو حنيفه روزى مىگذشت. كودكى را ديد در گل بمانده. گفت: گوش دار تا نيفتى! گفت:افتادن من سهل است. اگر بيفتم تنها باشم امّا تو گوش دار كه اگر پاى تو بلغزد همه مسلمانان كه از پس تو آيند بلغزند! «1»دوستى را كه به عمرى به دست آرند نشايد كه به يك دم بيازارند. «2»تلميذ بىارادت عاشق بىزر است و رونده بىمعرفت مرغ بىپر. عالم بىعمل درخت بىبر و زاهد بىعلم خانه بىدر. «3»انديشه كردن كه چه گويم به از پشيمانى خوردن كه چرا گفتم. «4»افلاطون را پرسيدند: آدمى از حسود و دشمن خويش با چه انتقام كشد؟ گفت: به اين كه فضل خويش افزايد. «5»زاهدى پيرزنى آسيابان را گفت: گندم مرا آرد كن وگرنه نفرين كنم خرت به سنگ بدل شود. پيرزن گفت: خر را رها كن، گندمت را دعا كن تا به آرد بدل شود. «6»انسانهاى بزرگ مىتوانند دو دقيقه بدون هوا، دو هفته بدون آب و يك عمر بدون پول زندگى كنند. اما بدون «كتاب» نمىتوانند يك لحظه زنده بمانند.هيچ موقع به كتابهايى كه خواندهايد مباهات نكنيد به كتابهايى كه نخواندهايد فكر كنيد!به جيب خود بگوييد كتابى كه ارزش خواندن داشته باشد ارزش خريدن دارد.بهتر آن است كه وعده توبه فردا ندهى! (همين لحظه توبه كن!)مردى نزد همسايه ثروتمند خود رفت و گفت: برادرم مرده، پارچهاى به ما بدهيد، او را كفن كنيم. گفت: الساعه چيزى ندارم. برو چند روز ديگر بيا تا بلكه كارسازى شود. گفت: پس فعلًا يكى دو بار نمك بدهيد كه او را نمك سود كنيم تا وعده شما برسد!رئيس كارخانهاى براى اينكه كارمندان و كارگران، بهتر كار كنند ابتكارى كرد و صبح يك روز، ديدند روى ميزها و روى در و ديوار و خلاصه تمام كارخانه، كاغذى چسبانده شده رويش نوشته است: «كار امروز را به فردا ميفكن» از همان روز تمام كارمندان تقاضاى اضافه حقوق كردند و توسط چند كارگر انبار كالا به سرقت رفت، و صندوقدار كارخانه با پولهاى صندوق ناپديد شد!بخيلى سفارش ساخت كوزه و كاسهاى را به كوزهگر داد. كوزهگر پرسيد: بر كوزهات چه نويسم؟ بخيل گفت: بنويس «فَمَنْ شَرَبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنّى». يعنى «آنها كه از آن بنوشند از من نيستند» كوزهگر پرسيد: بر كاسهات چه نويسم؟ بخيل گفت: «و من لم يَطْعَمْهُ فَانَّهُ مِنّى». (بقره: 249) يعنى: «و آنها كه از آن نخورند از من هستند»!سخنى كوتاه يا انديشهاى بلند!در سرزمين پهناور هند اين اعتقاد رواج دارد كه گرگى كه علناً به طرف گله بيايد، يك بره را خواهد برد، ولى گرگى كه به لباس ميش درآيد، چندين گوسفند را تلف خواهد كرد!مردى شنيد كه يك نفر صدا مىزند: كجايند كسانى كه از دنيا مىگذرند و در جستجوى آخرت هستند؟به او گفتند: جاى آنها را عوض كن، دست روى هر كس مىخواهى بگذار!از آنچه پديد نيامده نپرس، كه آنچه پديد آمده براى سرگرمى تو كافى است. «1»
برخى بخيلان چنيناند:
گر بجاى نانش اندر سفره بودى آفتاب
تا قيامت روز روشن كس نديدى در جهان
|