پيش به سوى مرگ‏
كاروان حسينى در حركت است، در حين حركت، ابا عبداللّه (ع) را خواب فرا گرفت، سر را بر روى قاشه اسب يا به اصطلاح خراسانى‏ها بر قربوس زين گذاشت.طولى نكشيد كه سر را بلند كرد و فرمود: انّا للّه و انا اليه راجعون.تا اين جمله را گفت و به اصطلاح كلمه استرجاع را بزبان آورد، همه به يكديگر گفتند: اين جمله براى چه بود؟ آيا خبر تازه‏اى است؟در اين هنگام فرزند عزيز حسين، يعنى على اكبر همان كسى كه ابا عبداللّه (ع) او را بسيار دوست داشت و اين‏را اظهار مى‏كرد، علاوه بر همه مشخصاتى كه فرزندى را براى پدر محبوب مى‏كند خصوصيت ديگرى هم داشت كه باعث محبوبيت بيشتر او در نزد پدر مى‏شد و آن شباهت كاملى بود كه به پيغمبر اكرم (ص) داشت. جلو آمد و عرض كرد: پدرم، چرا «انا للّه و انا اليه راجعون» گفتى؟امام فرمود: در عالم خواب صداى هاتفى به گوشم رسيد كه گفت: القوم يسيرون والموت تسير بهم.
يعنى: اين قافله دارد حركت مى‏كند، ولى مرگ است كه اين قافله را حركت مى‏دهد. هم اكنون ما داريم به سوى سرنوشت قطعى مرگ مى‏رويم.على‏اكبر عرض كرد: پدر جان! اوَلَسنا على الحقِ؟ مگر نه اين است كه ما بر حقيم؟- چرا فرزند عزيزم.- پس وقتى مطلب از اين قرار است، ما به سوى هر سرنوشتى كه مى‏رويم. خواه سرنوشت مرگ باشد يا حيات، تفاوتى نمى‏كند، اساس اين است كه ما روى جاده حق قدم مى‏زنيم يا نه؟به قدرى ابا عبداللّه (ع) از اين سخن به وجد آمد و مسرور شد كه فرمود:من قادر نيستم پاداشى را كه شايسته پسرى چون تو باشد بدهم. (از اين رو) از خدا مى‏خواهم: خدايا! تو آن پاداشى را كه شايسته اين فرزند است به جاى من عطا فرما، جزاكَ اللّهُ عنّى خير الجَزاء.