هديهاى بود كه خداوندداد
هنگامى كه خبر شهادت حاج آقا مصطفى رسيد، همه جمع شده بودند كه چگونه اين واقعه را براى امام نقل كنند و خبر را به ايشان برسانند، چون از شدت تأثر هيچ كس به خودش جرأت نمىداد براى امام گزارش ببرد. حاج احمد آقا كه بيتابى مىكرد از بالاى پنجره سايهاش به شيشه افتاده بود امام كه در اتاق نشسته بودند متوجه او شده احمد آقا را صدا كردند. آقا گفتند:بيا ببينم چى شده؟ احمد آقا زد به گريه. طبيعتاً خوددارى مشكل بود. اما امام با آن صلابتى كه داشتند فقط سه مرتبه فرمودند: «انا للّه و انا اليه راجعون» اين هديهاى بود كه خداوند داد و امروز باز گرفت. حالا بلند شويد و مقدمات كار را فراهم كنيد ببينيد كجا بايد برد و كجا بايد دفن كرد؟ «1»
|