مبارزه با هواى نفس و عشق به اهل بيت (ع) عامل موفقيت
متفكر و فيلسوف بزرگ، حضرت علامه مرحوم محمد تقى جعفرى (قدس سره) در تابستان 1376 در جمع تعدادى از خصّيصين در پاسخ سؤالى در خصوص مهمترين عامل موفقيت آن فقيد در تحصيل علم و ترويج معارف نورانى اسلام و موفقيتى كه در شرح تقرير نهج البلاغه كسب نموده، خاطرهاى تكان دهنده و الهام بخش نقل فرمودند، كه براى تمامى مشتاقان سعادت و رستگارى آموزنده و مفيد فايده است.توجه به اين خاطره نقش شگفتانگيز ولايت و تمسك به اهل بيت رسول اللّه (ص) را در پيشرفت و سعادتمندى مشخص مىسازد.حضرت علامه رحمه اللّه قبل از ذكر خاطره اكيدا شرط فرمودند كه تا زمانى كه معظم له در قيد حيات هستند نقل نشود، اينك كه آن مرحوم به ملكوت اعلى پيوسته است. (آبان 77)، اصل خاطره به محضر مشتاقان ولايت تقديم مىگردد. آن مرحوم فرمود: من توفيقى را كه در زمينه تحصيل علوم و ترويج مبانى دينى كسب كردهام، از توجه خاص مولاى متقيان على بن ابى طالب (ع) نسبت به خودم دارم.
در سالهاى جوانى و اقامت در نجف اشرف در يك شب گرم تابستان به دليل گرماى بيش از اندازه و سختى اقامت در حجره، دعوت مؤمنى را جهت پيوستن به جمع فضلايى كه در بيت آن شخص بودند پذيرفتم. در آن جلسه شخصى كه به طنز گويى و مزاح معروف بود و گرم كننده محفل دوستان بود، طبق معمول به شوخى و بذله گويى پرداخت و اعلام داشت:من عكس زيبايى (زن شايسته) از يكى از كشورهاى اروپائى را كه در جرايد چاپ شده با خود آوردهام تا دوستان حاضر در جلسه ببينند و قضاوت كنند. آن شخص از دوستان جلسه درخواست كرد بدون تظاهر به دين دارى و تقدس، هر كس عكس را مشاهده كرد با صراحت و بدون تعارف بگويد بين يك لحظه ملاقات و ديدار با امير المؤمنين على (ع) به طور حضورى و يك عمر زندگى زناشويى با صاحب اين عكس كدام يك را برمىگزيند؟
عكس آن زن را به نوبت به افراد نشان مىداد و افراد هم هر كدام در فراخور برداشت و سليقه خود از عكس، نظرى مىدادند. معمولا افراد بيننده اظهار مىداشتند «حضرت امير (ع) را كه ان شاء اللّه در لحظه مرگ و عالم برزخ از نزديك مىبينم! اما در اين دنيا زندگى با اين زن مفيد است!» من پنجمين نفر بودم. وقتى خواست عكس را به من نشان بدهد طوفانى در قلبم به وجود آمد به خود لرزيدم و پيش خود گفتم چه آزمون حساس و بزرگى است! آيا به راستى سزاوار است لحظهاى ديدار با على بن ابى طالب (ع) آن مرد بزرگ را با شهوات مبادله كرد؟! بدون اين كه عكس را ببينم از جا برخاستم و جلسه را ترك كردم و مورد اعتراض حاضران واقع شدم، اما اعتنايى نكردم و خود را با ناراحتى به حجره رساندم درب حجره را باز كردم اما به دليل نامناسب بودن هوا داخل نشدم. روى پله نشستم در حالى كه سرم را به ديوار تكيه داده بودم به خواب رفتم، ناگهان خود را در سالنى بزرگ يافتم كه تعدادى از علماى گذشته حضور داشتند و در صدر جلسه كرسى اى قرار داشت و حضرت مولا على بن ابى طالب (ع) روى آن كرسى نشسته بودند. قنبر غلام حضرت و مالك اشتر و ... نيز همراه آن حضرت بودند. حضرت امير مرا مورد خطاب قرار داد و به نام به محضرخود فرا خواندند با شوق وصف ناپذيرى از جابرخاستم. لحظهاى خود را در آغوش آن حضرت ديدم. آن حضرت مرا مورد لطف و مرحمت قرار دادند. من نيز امام را با همان خصوصياتى كه در روايات خوانده بودم ديدم و لذت بردم در همين حال بيدار شدم و متوجه شدم از لحظه نشستن در كنار درب حجره تا ملاقات و بيدار شدن چيزى حدود هشت دقيقه طول كشيده است با حالتى وصفناپذير خود را به جلسه آقايان رسانيدم و ديدم همه سرگرم همان عكس هستند. به آنان گفتم من نتيجه انتخابم را گرفتم! از آن لحظه به بعد اين موفقيتها در زندگى علمى نصيبم شد. «1»
|