از على (ع) بياموزيد
على (ع) در بين راه متوجه زن فقيرى شد كه بچههاى او از گرسنگى گريه مىكردند و او آنها را به وسائلى مشغول مىكرد و از گريه بازمىداشت. براى آسوده كردن آنها ديگى كه جز آب چيز ديگرى نداشت بر پايه گذاشته بود و در زير آن آتش مىافروخت تا آنها خيال كنند برايشان غذا تهيه مىكند و به اين وسيله آنها را خوابانيد. على (ع) پس از مشاهده اين جريان با شتاب بههمراهى قنبر به منزل رفت. ظرف خرمايى با انبانى آرد و مقدارى روغن و برنج بر شانه خويش گرفت و بازگشت. قنبر تقاضا كرد اجازه دهند او بردارد ولى حضرت راضى نشدند.وقتى كه به خانه آن زن رسيد، اجازه ورود خواست و داخل شد، مقدارى از برنجها را با روغن در ديگ ريخت و غذاى مطبوعىتهيه كرد آنگاه بچهها را بيدارنمود و با دست خود از آن غذا به آنها داد تا سير شدند. على (ع) براى سرگرمى آنها مانند گوسفند دو دست و زانوان خود را بر زمين گذاشت و صداى مخصوص گوسفندان را تقليد نمود (بع بع!) بچهها نيز ياد گرفتند و از پى آن جناب همينكار را كرده مىخنديدند مدتى آنها را سرگرم داشت تا ناراحتى قبلى را فراموش كردند و بعد خارج شد. قنبر گفت اى مولاى من امروز دو چيز مشاهده كردم كه علت يكى را مىدانم سبب دومى بر من آشكار نيست: اينكه توشه بچههاى يتيمرا خودتان حمل كرديد و اجازه نداديد من شركت كنم از جهت نيل به ثواب و پاداش بود و اما تقليد از گوسفندان را ندانستم براى چهكرديد؟ فرمود وقتىكه وارد بر اين بچههاى يتيم شدم از گرسنگى گريه مىكردند خواستم وقتى خارج مىشوم هم سير شده باشند و هم بخندند. «1»
|