راه‏هاى رقت قلب‏
رقّت قلب داريم و ضعف قلب. ممكن است كسى‏بگويد من در مدت عمرم يك گوسفند را سر نبريده‏ام يا مرغى را نديده‏ام كه سر ببرند، اين رقّت قلب نيست بلكه ضعف نفس است. زيرا همين شخص كه مى‏گويد من تحمل ديدن گوسفند ذبح شده را ندارم وقتى كباب گوسفند را مى‏خورد و بوى كباب به مشام فقرا مى‏رسد بى‏خيال است و قلبش تكان نمى‏خورد و به فكر آنها نيست. رقّت قلب و عاطفه از فضائل انسانى است در حالى كه ضعف نفس فضيلت نيست.راهى كه انسان با طى آن برابر دستورات الهى خدمتى به خلق خدا انجام مى‏دهد رقّت قلب است و آن راهى كه با دستورات الهى برابر نيست، ضعف نفس است.رقيق القلب بودن اين است كه انسان وقتى فقيرى را ديد واقعاً متأثر بشود، از قيامت و دوزخ كه گفته مى‏شود، از نابسامانى وضع يك عده‏اى واقعاً متأثر بشود، اين را مى‏گويند رقّت قلب. راه رقّت قلب هم گناه نكردن است. از حضرت على (ع) روايت شده است: «ما جَّفَّتِ الدمَوعُ الَّا لِقَسوَةِ القُلُوبِ وَ ما قَسَتِ القُلُوبُ الّا لِكَثرةِ الذُّنُوبِ».چشم‏ها گرفتار خشكى نمى‏شود مگر بر اثر قساوت قلب، و قلب گرفتار قساوت نمى‏شود مگر در اثر گناه زياد.