خود بيني يا خدابيني؟

انسان بر سر دوراهي قرار دارد، يا حقيقت خود را مي يابد و بر کمال آن مي افزايد؛ يا آن را گم کرده سرمايه را از دست مي دهد.
کمال انسان در اين است که خود را به «اصل» برساند و رسيدن انسان به اصل خود، که کمال اوست با خودبيني جمع نمي شود و از اين جهت از کمال انساني به «مقام فنا» ياد مي کنند؛ پس کسي که خود را نبيند و به فکر خود نباشد و اصل خود را شناسايي کند و مطيع او باشد به کمال مي رسد.اين مرحله، بحث اخلاقي روشني دارد که خود بيني با کمال، سازگار نيست؛ اما مهم اين نيست که انسان «خودبين» نباشد؛ مهم اين است که انسان «خدابين» باشد؛ زيرا خود بيني مانع، ولي خدابيني، شرط رسيدن به کمال است و بين اين دو مطلب، فرق بسيار است. اگر گفتيم: «بايد از خود بيني نجات پيدا کنيم چون مانع کمال است» ، بحثي اخلاقي است. در اين صورت حداکثر اين است که انسان،
[93]
متواضع و خدمتگزار باشد و بکوشد که از جهنم برهد و به بهشت برسد، ولي اگر گفتيم: «خود بيني مانع کمال و خدابيني شرط آن است» ، بحث صبغه عرفاني مي يابد. بنابراين، «کامل» کسي نيست که خود را نبيند، بلکه کسي است که خدا را ببيند؛ يعني تکبر و مانند آن مانع کمال است و شرط اساسي کمال، خدابيني است.