مقام فنا

پس از پيمودن مراحل پيشين، سالک به مقام «فناي في الله» مي رسد. در مقام فنا که «دارالقرار» و مقصد سير و سلوک سائران و عارفان است، سالک نه تنها غير و «ماسوي الله» را نفي مي کند بلکه اصلا آنها و حتي خود را نمي بيند تا آن را نفي
[403] کند؛ زيرا اثبات «ثابت» و نفي «منفي» ، دو چيز است و اين تعدد و کثرت با وحدت شهود راستين، سازگار نيست. وقتي سالک به مقام فنا بار يابد، فاني در شهود ذات اقدس خداوند است و بس و نه تنها خود را نمي بيند، بلکه توحيد و فناي خود را هم نمي بيند و فقط «الله» و هويت مطلقه الهي را بدون اکتناه، مي بيند و مي گويد: «لا هو الا هو» که هر کدام از اذکار معهود و معروف، نشانه مرتبه اي از مراتب سالکان کوي توحيد است. وقتي کلام به مقام فنا برسد، پايان مي پذيرد. چون در آن مقام، مجالي براي کلام نيست و تمام شدني هم نيست.
البته ممکن است حالت «صحو بعد از محو» ، نصيب سالک شود و او بعد از رسيدن به آن مقام با ديد وحدت، دوباره به کثرت برگردد، و گرنه همه کارهايش به صورت «ملکه» از او صادر مي شود؛ بدون اين که خودش توجهي داشته باشد. مانند آنچه در باره ملائکه «مهيم» گفته مي شود: فرشتگان مهيم، ملائکه مخصوصي هستند که غرق در هيمان الهي بوده، حيرت زده اند و اصلا نمي دانند که غير از خدا چيزي در جهان خلق شده است و برخي روايات نيز تا حدودي اين مطلب را تاييد مي کند. حيرت فرشتگان مهيم، حيرتي ممدوح است، نه مذموم؛ زيرا از نوع حيرت «واصلان به مقصدرسيده» است، نه از سنخ حيرت «گم شدگان راه ناپيموده» .
گرچه ظاهر قرآن کريم اين است که همه فرشتگان در برابر آدم (عليه السلام) سجده کردند:
«فسجد الملئکة کلهم اجمعون» (5)
زيرا جريان سجود فرشتگان با جمع «محلي به الف و لام» و دو کلمه تاکيد ياد شده است، ولي بعضي از نقلها ملائکة مهيم را استثنا کرده است. البته اين مقام، اختصاصي به ملائکه مهيم ندارد، بلکه انسان کامل نيز مي تواند به اين مقام بار يابد. بنابراين ، آيه کريمه:
«ان الذين عند ربهم لا يستکبرون عن عبادته» (6)
هم شامل ملائکه مهيم و هم شامل گروهي از [404] سالکان ناب، يعني انبيا و اولياي الهي مي شود؛ آنها نه تنها به جهان توجهي ندارند، بلکه حتي به خود، توحيد و معرفت خود هم هيچ توجهي ندارند و تنها «معروف» را مي بينند؛ يعني، عارف و عرفان را نمي نگرند؛ زيرا هر گونه شهود غير خدا با وحدت شهود و با هيمان صرف و حيرت محض مناسب نيست.
5. سوره حجر، آيه 30.6. سوره اعراف، آيه 206.