منشا خوف

منشا خوف و حزن اين است که سالکان مي بينند در گذشته واجبي را ترک کردند و هم اکنون غمگينند که چرا آن را ترک کردند؛ و نسبت به کيفر ترک واجب نيز هم اکنون خائفند که مبادا در آينده، به عذاب مبتلا شوند؛ يا معصيتي را قبلا مرتکب شدند و هم اکنون غمگينند که چرا قبلا گناه کردند و به همين جهت نيز هم اکنون ترسناکند که مبادا در آينده به کيفر ارتکاب گناه قبلي، گرفتار شوند.انسان سالک حتي اگر عادل هم باشد؛ يعني، واجبي را ترک نکند و حرامي را مرتکب نشود هميشه با خوف و حزن به سر مي برد؛ زيرا مثلا غمگين است که چرا فضيلت اداي نماز را از دست داده است و نماز را بايد «قضا» کند؛ يا هم اکنون مي ترسد که مبادا بر اثر قضا شدن يک نماز، بعضي از فضايلي که مختص مردان الهي است در آينده نصيب او نشود يا غمگين است که چرا مستحبي را ترک کرده است و مي ترسد که بر اثر ترک مستحب، در آينده فيض خاص، نصيبش نشود.
از اين بالاتر اگر همه واجبها و مستحبها را انجام بدهد و از همه حرامها و مکروهها برحذر باشد و از اين جهت خوف و حزني نداشته باشد، همه کارهاي خود را در برابر نعمتهاي الهي که مي سنجد، مي بيند نتوانسته است شکر نعمت خدا را بجا آورد؛ چون خود انجام واجب و ترک معصيت، توفيق است، وخود اين توفيق، نعمت است و اين نعمت، شکر جديدي طلب مي کند. از اين رو انسان حسابگر هميشه خود را بدهکار مي بيند و آنگاه غمگين است که چرا نمي تواند اين بدهکاري را ادا کندو خائف است که مبادا بر اثر اين بدهکاري از برخي فيضهاي آينده محروم[285]
بماند. به اين ترتيب، خوف و حزن از لوازم سير و سلوک سالکان الهي است.
صفحه اصلي | تماس با ما | درباره ما | پايگاه هاي ما | پايگاه هاي مرتبط | RSS
کليه حقوق اين پايگاه براي مرکز تحقيقات کامپيوتري علوم اسلا