آيات آفاقي و انفسي

نکته قابل ذکر اين است که معمولا گفته مي شود: سير يا در آيات آفاقي است و يا در آيات انفسي. البته آيات آفاقي وضع روشني دارد؛ مانند آسمانها، زمين و نظمي که در درياها، صحراها، گياهان، حيوانات و موجودات آسماني وجود دارد که تامل در اين گونه از مسائل آفاق، رهگشاست و سالک را به وحدت حق، آشنا مي کند.اما «سير انفسي» چنين تبيين مي شود که انسان اگر خود را بشناسد؛ مثلا، با علم تشريح، آشنا و از نظمي که در کارگاه بدن اوست با خبر باشد، يقينا به ناظم حکيم پي مي برد؛ يعني، آنان سير در بدن و آشنايي با مسائل تشريحي را به عنوان آيات انفسي تلقي کرده اند؛ اما در حقيقت، اين آيت هم از آيات آفاقي است؛ نه آيات انفسي؛ زيرا حقيقت انسان را روح و نفس او تشکيل مي دهد و بدن، سايه تغيير پذير روح است و در هر نشئه اي انسان بدن متناسب با آن عالم را دارد. چيزي که انسان را رها مي کند و تغيير پذير است، در حقيقت ثابت و پايدار و واحد انسان نقشي ندارد، بلکه جنبه تبعيت و فرعيت دارد و تامل در فرع و تابع (بدن) غير از تامل در اصل و متبوع (حقيقت نفس) است.
بنابراين، کسي که از راه علم تشريح و بدن شناسي به آفريدگار بدن پي مي برد او نيز سير در آيات آفاقي دارد نه آيات انفسي؛ ولي اگر انسان، انديشه، مشاهدات، يافته هاي عقل نظري و عملي، اوصاف نفساني و روح خود را که موجودي مجرد، ثابت و واحد است بنگرد، در اين صورت اين سير، سير انفسي است. سير انفسي معنايي دقيقتر از اين هم دارد که انسان وقتي به آن معناي دقيق بار مي يابد معلوم مي شود سير در اوصاف نفساني هم سير آفاقي است نه سير انفسي. به هر تقدير، حرکت باطن به نام «فکر» براي سالکان کوي حق، ضروري است.