نقش تمرين در مسايل اخلاقي

تمرينهاي عادي، تنها از يک نظر کار سخت را آسان مي کند و آن، عادت کردن است؛ اما تمرينهاي معنوي، از دو جهت کار سخت را آسان مي کند: يکي اعتياد و ديگري درون بيني.توضيح اين که: اگر ناتواني بخواهد بار سنگيني بردارد براي او دشوار است، ولي اگر سالهاي متمادي زورآزمايي و تمرين کند، عادت کرده، قوي مي شود و آن بار سنگين را به آساني برمي دارد. اگر چه بار، همان بار سنگين قبلي است، ولي چون تمرين کرده حمل همان بار سنگين براي او آسان شده است.
اما در امور معنوي اگر کسي کاري واجب را مکرر انجام دهد، بعدها براي او عادي مي شود و سخت نيست، يا اگر حرامي را مکرر ترک کرده، ترک اين حرام براي او عادي مي شود و عامل ديگر براي آسان شدن انجام واجبات و ترک محرمات، عارف شدن است. کسي که طي سالهاي متمادي، اهل فضيلت باشد؛ يعني کارهاي واجب را انجام دهد و از کارهاي حرام بپرهيزد، درون کار واجب را که شيرين و شکوفاست و درون کار حرام را که بدبو و متعفن است مي بيند و به اين ترتيب، اين معرفت بر آن عادت افزوده مي شود. اگر کسي بخواهد کاري لذيد و گوارا انجام دهد، چون به گوارا بودنش علم دارد آن را به آساني انجام مي دهد؛ مثلا، خوردن
[191]غذا زحمت دارد، ولي لذت اين غذا آن زحمت را جبران مي کند.
تمرين بر انجام واجبات و ترک محرمات، انسان را درون بين مي کند و درون کارهاي واجب، که شهد و روح و ريحان است، براي انسان متعبد، آشکار مي شود و از اين رو کارهاي واجب را به آساني انجام مي دهد؛ چنانکه پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم هنگام نماز به بلال مي فرمود:
«ارحنا يا بلال» (8)
اذان بگو تا خستگي ما برطرف شود. پرهيز از محرمات نيز همين گونه است؛ کسي که ساليان متمادي تمرين و در نتيجه عادت کند که کار حرام نکند، معرفت الهي نصيبش مي شود و درون بين خواهد شد؛ يعني درون گناه را که بد و متعفن است مي بيند. آنگاه از اين کار متعفن، به سرعت و آساني مي گذرد.
به همين جهت، خداي سبحان مي فرمايد:
«اما من اعطي و اتقي و صدق بالحسني فسنيسره لليسري» (9)
کسي که حقوق الهي را رعايت و به واجبها عمل کند و به آنچه که مربوط به اصول و فروع است تصديق داشته، ايمان بياورد و عمل کند؛ يعني اين تمرين را داشته باشد، ما او را براي انجام کارها و عاقبت خير «آسان» مي کنيم و در نتيجه، او به آساني به طرف خير مي رود.سر اين که عده اي انفاق در راه خدا را «غرامت» مي دانند و عده اي آن را «غنيمت» مي شمارند نيز همين تمرين و درون بيني است. قرآن کريم اين دو ديد را نقل کرده، مي فرمايد:
«و من الاعراب من يتخذ ما ينفق مغرما» (10)
عده اي انفاق در راه خدا را غرامت مي دانند؛ مثلا مي گويند: اين چه مالياتي است که اسلام از ما مي خواهد؟ در حالي که انفاق مالي براي رفع نياز نيازمندان نظام، عبادت است؛ اما مؤمنان اين انفاق و تعاون را غنيمت مي دانند؛ چون مال، ماده شهوات و تعلق به آن، غبار دل و انفاق در راه خدا غبارروبي است.[192]مؤمن مي داند درون انفاق، روح و ريحان بهشت است و خداوند در دنيا هم چند برابر به او عطا مي کند:
«و يربي الصدقات» (11).
از طرف ديگر، مؤمن چون تمرين کرده و عارف و درون بين شده، به آساني انفاق مي کند؛ اما کسي که معتقد نيست يا تمرين نکرده، انفاق را غرامت مي داند.
در مسائل عبادي نيز چنين است؛ فرد غير مؤمن مسائل عبادي را تکليف يعني کلفت و رنج مي داند؛ در حالي که مؤمن، آن را تشريف و شرافت مي داند.
امام صادق (سلام الله عليه) مي فرمايد:
«شرف المرء صلاته بالليل و عزه کف الاذي عن الناس» (12)
شرافت هر کسي به نماز شب و عزتش در اين است که کسي را نيازارد.
جوان متشرع، به آساني چشم و گوش خود را از حرام مي بندد؛ آهنگ حرام را نمي شنود و منظره حرام را نمي بيند.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) در پايان قصه عقيل مي فرمايد:
رشوه خوردن، مانند آن است که کسي قي يا لعاب دهان مار را بخورد(13)
و اين همان درون بيني است و هيچ گونه اغراق و مبالغه در اين کلام نيست. هيچ عاقلي حاضر نيست آب دهان مار را بخورد و واقعيت حرام نيز همين است.اگر شرافت را در قناعت بدانيم، راحتيم. امام اميرالمؤمنين (عليه السلام) قناعت را به عنوان ملک و سلطنت، و از مصاديق حيات طيب مي شمارد که در آيه شريفه
«من عمل صالحا من ذکر او انثي و هو مؤمن فلنحيينه حياة طيبة» (14)
آمده است:
«کفي بالقناعة ملکا و بحسن الخلق نعيما و سئل (عليه السلام) عن قوله تعالي «فلنحيينه حياة طيبة» فقال: هي القناعة» (15).
[193]
ما اگر اين هنر را داشته باشيم که هر لباسي بر تن ديگران بود، هر فرشي در خانه ديگران و هر چيزي را که در دست ديگران ديديم نخواهيم، راحتيم. بايد معيار ارزشها را هم خوب تشخيص بدهيم. حکما گفته اند: «اختر من الثياب ما، يخدمک لا ما تخدمه» . کسي که لباس نو و فاخر بر تن کرده است و همه فکرش متوجه حفظ زيبايي آن است، او خدمتگزار آن لباس است نه لباس، خدمتگزار او. ساير لوازم زندگي نيز همين طور است. بعضي خدمتگزار لباس و فرش خود هستند ولي نمي دانند که لباس و فرش و مانند آن، لذت وهمي انسان را تامين مي کند و رفتن در پي لذات وهمي رفتن به دنبال سراب است؛ اما او کار خارجي و عيني درباره آن کالاها دارد و تمام وقت خود را صرف مي کند که باغ وراغ را تزيين کند.
8. بحار، ج 79، ص 193.9. سوره ليل، آيات 5 7.10. سوره توبه، آيه 98.11. سوره بقره، آيه 276.12. بحار، ج 72، ص 52.13. نهج البلاغه، خطبه 224، بند 8.14. سوره نحل، آيه 97.15. نهج البلاغه، حکمت 229.