اهميت شوهردارى
شوهردارى از نظر اسلام ارزشى معادل جهاد دارد. «3» زنى كه در سنگر خانواده با تمام وجود خود، با عشق و اميد و شور و نشاط انجام وظيفه مىكند، در اجر و پاداش همانند مجاهدى است كه جان خويش را در طبق اخلاص گذاشته و در راه خدا با دشمن مىجنگد.براى روشنتر شدن ارزش شوهردارى ماجراى زير را با هم مىخوانيم:عدهاى از زنان مدينه نگران اين بودند كه مبادا وظايفى كه برعهده آنان واگذار شده قدر و قيمتى نداشته و همه وظايف مقدس و قدر و قيمتدار به مردان اختصاص يافته باشد. از اين رو، اسماء، دختر يزيد انصارى را به نمايندگى نزد رسول خدا (ص) فرستادند تا پيام گلايهآميزشان را به حضرت ابلاغ كند و جواب بگيرد.وقتى اسماء وارد شد كه رسول خدا (ص) در ميان جمع اصحاب بود. گفت: پدر و مادرم قربانت. من نماينده زنانم. ما زنان مىگوييم خداوند بزرگ تو را هم بر مردان مبعوث فرمود و هم بر زنان. تو تنها پيامبر مردان نيستى. ما زنان نيز به تو و خداى تو ايمان آورديم. ما زنان در خانههاى خويش نشسته، حاجت شما مردان را برمىآوريم و فرزندان شما را مىپرورانيم؛
اما از آن طرف مىبينيم وظايف مقدس و كارهاى بزرگ و ارجمند و پر اجر و با ارزش به مردان اختصاص يافته و ما محروميم.
مردانند كه توفيق جمعه و جماعت دارند، به عيادت بيماران مىروند، در تشييع جنازه شركت مىكنند، حج مكرر انجام مىدهند و از همه بالاتر توفيق جهاد در راه خدا دارند. وقتى مردى از شما به حج يا جهاد مىرود، ما زنان هستيم كه اموالتان را نگهدارى مىكنيم، براى جامههاى شما نخ مىريسيم و فرزندان شما را تربيت مىكنيم. چگونه است كه ما در زحمتها شريك شما مردان هستيم؛ اما در وظايف بزرگ و مقدس و كارهاى پر اجر و پاداش شركت نداريم و از همه آنها محروميم؟رسول اكرم نگاهى به اصحاب كرد و فرمود: «آيا تاكنون از زنى سخنى به اين خوبى و منطقى بدين رسايى در امور دين شنيدهايد؟»
يكى از اصحاب گفت: «خيال نمىكنم اين سخن از خود اين زن باشد.»رسول خدا به جواب اين مرد اعتنا نكرد. رو كرد به اسماء و فرمود:اى زن! آنچه مىگويم درست فهم كن و به زنانى كه تو را فرستادهاند نيز بگو. پنداشتى كه هر كه مرد شد به واسطه اين كارها كه برشمردى توفيق اجر و پاداش و فضيلت مىيابد و زنان محرومند؟ نه؛ چنين نيست. زن اگر خوب شوهردارى و خانهدارى كند، نگذارد محيط پاك خانه با غبار كدورت آلوده شود، اجر و پاداش و فضيلت و توفيقش معادل است با همه آن كارها كه مردان انجام مىدهند.وقتى اسماء اين جواب را شنيد، چهرهاش از خوشحالى برافروخته شد و با خوشحالى به سوى همفكرانش برگشت. «1»
|