انسان، تجسم اخلاق

بر اساس بيان گذشته، نفس در مرحله علم، عين علم و در مراحل اخلاق، عين همان خلق مي شود.
حيوانات بيانگر اوصاف انساني اند؛ اگر انسان بخواهد غضب خود را خوب بشناسد، بايد به حيوانات درنده بنگرد و اگر مايل باشد شهوت خويش را بنگرد، به بهائم شهوي نگاه کند و اگر درست بررسي کند، مي بيند که حقيقت غضب، همان درنده خويي درنگان است و واقعيت شهوت همان شهوت جويي چرندگان؛ و انساني که متحرک بالشهوة است، با اشتها و ميل حرکت مي کند؛ نه اين که با اراده وعقل زندگي کند: «بل يريد الانسان ليفجر امامه» (6).
بنابراين، حيوانهاي شهوتران، آينه خوبي هستند تا انسان، اوصاف شهوت بازي و هوس مداري خود را در آينه آنها به خوبي بررسي کند؛ زيرا اگر اين اوصاف، کامل شود همان بهيمه يا درنده مي شود و اگر براي موجود زنده اي اين حقيقت به منزله صورت شود، حقيقتا همان را داراست؛ خواه سخن بگويد و خواه سخن نگويد؛ خواه با دو دست و دو پا و خواه با دو پا يا دو بال حرکت کند؛ يا حيوان باشد ولي سخن بگويد. چون قيقت حيوانيت، همان ملکه نفساني است و آن نفسي است که منشا اين گونه آثار است.

پس اگر کسي در مسائل اخلاقي به جايي برسد که اخلاق فضيلت يا رذيلت براي او ملکه شود و کم کم صورت نوعيه او را بسازد، او حقيقتا حيوان يا فرشته و يا شيطان مي شود. زيرا انسان در سر چهار راه قرار دارد واقعا به سمت بهيمه يا فرشته يا شيطان شدن يا درنده خويي حرکت مي کند و سر سقوط دنياي غرب اين است که بينش اخلاقي آنان در حد بينش اعتباري سليقه و رسم و عادت و ... است؛ زيرا براي آنها روشن نشده است که واقعا اخلاق، حقيقت انسان را مي سازد؛ ممکن است در بين آنان دانشمنداني باشند که با اين معارف آشنا شده باشند اما استخوان بندي، اعصاب، و مهره هاي اساسي کالبد فرهنگ غرب، چيز ديگري است؛ ولي بر اثر راهنماييهايي که قرآن و عترت (عليهم السلام) کرده اند، حکيمان مابه اين حقيقت پي برده اند و کم کم براي آنها ثابت شده است که دليلي ندارد ما اين ظواهر آيات قرآن يا روايات را که دلالت بر تحول باطن دارند بر مجاز حمل کنيم.
در ذيل آيه «فتاتون افواجا» (7) هم مفسران اهل سنت مانند «زمخشري» معتزلي در «کشاف» (8)و هم مفسران شيعه مانند مرحوم امين الاسلام در «مجمع البيان» (9)از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل کرده اند که فرمود: عده اي در روز قيامت به صورت حيوانات گوناگون در مي آيند. اين گونه از تعبيرات روايي مانند آن تعبيرات قرآني، زمينه فکر تحول جوهري را در متفکران حکمت متعاليه به وجود آورده و مبدا برهان را به آنان اعطا کرده است.
بر اساس اين حديث شريف، افراد شهوي صرف، يا غضبي محض، که در دنيا ظاهرا انسان ولي حقيقتا حيوان هستند، در قيامت به صورت حيوان در مي آيند؛ يعني انساني هستند که حيوان شده اند، نه اين که به عنوان تناسخ که انسانيت را از دست داده و حيوانيت را گرفته باشند. چون انسان، جنس سافل است و در تحت او انواعي وجود دارد و حيواني که نوعي از انواع انسان است با حيوانات ديگر خيلي فرق دارد. از اين رو درندگي انساني که درنده خوي شود، خيلي بيش از حيوانات درنده است؛ چنان که شهوتراني انسان که «بهيمه» شود، خيلي بيش از حيوانات شهوت مدار است.
------------------------
6. سوره قيامت، آيه 5.7. سوره نبا، آيه 18.8. تفسير کشاف، ج 4، ص 687.9. مجمع البيان، ج 10، ص 642.