رابطه تعليم و تزکيه

مهمترين رسالت انبيا (عليهم السلام) تهذيب روح و تزکيه نفوس است و تعليم در برنامه هاي آنان به عنوان مقدمه، مورد نظر است؛ زيرا آنچه عمومي است وتوده انسانها به آن مامور و موظفند همان نزاهت روح و شکوفايي خلق است؛ در حالي که فراگيري علوم، مقدور همه انسانها نيست؛
انبيا (عليهم السلام) اين راه را طي کرده اند، شاگردان آنان نيز در ترتيب علوم اين راه را از نظر دور نداشته اند. برخي از شارحان رسالة الطير از جناب ارسطو نقل کرده اند که او ترتيب علوم را به صورت: اخلاقيات، منطقيات، طبيعيات، رياضيات و الهيات تنظيم و تدوين کرد. دليل اين که اخلاق را بايد قبل از هر علمي فراگرفت اين است که اگر عالم، متخلق به اخلاق الهي نباشد، مانند سربازي است که نمي داند که براي چه هدفي سلاح به دست مي گيرد. بنابر اين اگر سرباز، اهل سلاح باشد و اهل صلاح نباشد، گاهي به جاي دشمن، دوست را نشانه مي گيرد و يا احيانا خودکشي مي کند. او قبل از اين که آموزش نظامي ببيند بايد آموزش اخلاقي را پشت سر بگذارد. زيرا علوم بشري، ابزار عقل است. لذا در روايت «سماعة بن مهران» علم، جزو جنود عقل به شمار آمده است(17)؛ يعني علم، سربازي است که بايد در اختيار فرمانده کل قوا عقل قرار گيرد.
کسي که قبل از ورود به منطق و علم طبيعي، رياضي و الهي متخلق به اخلاق الهي شود، از چندين فايده برخوردار مي شود که مهمترين آن اين است که اين علوم را براي رضاي خدا، و نه براي مغالطه و جدل، فرا مي گيرد. و در نتيجه هم خود از غلط، مصون مي ماند و هم ديگران را گرفتار دام مغالطه نمي کند. به علاوه، بهره اي که از اين علم مي برد اين است که در کاربرد علوم موفق است، هم راه خود را تشخيص مي دهد و هم راه ديگران را نمي بندد و هم راه رفته را فراسوي ديگران نصب مي کند. چون درک و پيمودن راه پيموده شده براي کسي که مي خواهد راهي را بپيمايد آسانتر است. عالم در دو عالم، راه شناس، راهرو، راهنما و راهبر است و همان طور که در دنيا عده اي را به همراه خود به مقصد سعادت مي رساند در آخرت هم عده اي را به همراه خود به کوي بهشت واصل مي کند که اين همان معناي شفاعت عالم در قيامت است.
17. کافي، ج 1، ص 21، ح 14.