هماهنگي عرفان با نظام آفرينش

خلاصه سخن جناب بوعلي اين است: کسي که در سير و سلوک حرکت مي کند، بايد حرکتش مطابق نظم کل جهان باشد. اين اصل مورد پذيرش همه سالکان کوي حق است. ولي هر کس بر اساس جهان بيني خاص خود، حرکت و سير و سلوکي دارد. حد اکثر ديد عده اي پرهيز از عذاب است؛ يعني خدا را به عنوان «قهار» مي شناسند. از اين رو کوشش آنها اين است که کاري کنند که در دنيا حيثيت آنان از بين نرود و در قيامت با شعله آتش دوزخ نسوزند. اينها خائفانه سير و سلوک دارند وقانون اساسي سير و سلوک آنان را «ترس» که از شئون دفاع و جنود نيروي خشم است تدوين مي کند!
جهان بيني گروهي ديگر تا بدين پايه رسيده است که خدا را به عنوان منعم، رزاق، شافي، کافي، حسب، باسط و... مي شناسند و به همين جهت، همه محورهاي سير و سلوک و حرکتهاي آنها در همين راستاست. آنان مي کوشند تا در دنيا يا آخرت نفعي ببرند. در دنيا روزي مادي يا حيثيت اجتماعي آنان که آن هم يک نوع رزق مادي است بيشتر شود و بعد از مرگ نيز بهشت بروند و کامياب گردند که به اين ترتيب، قانون اساسي سير و سلوک اين گونه از افراد را «طمع» که از شئون شهوت و جنود جذب است تدوين مي کند. آنان آزمندانه حرکت مي کنند. در بيان نوراني اميرالمؤمنين و ائمه ديگر (عليهم السلام) هست که عده اي از روي ترس وعده ديگري بر اساس طمع، خدا را عبادت مي کنند که گروه اول، چون بردگان و گروه دوم،
سوداگرانه عبادت مي کنند؛ ولي اين گونه سير و سلوک با واقعيات جهان هماهنگ نيست و جهان بيني اينها محدود و مدار بسته است.