يکي ديگر از فرازها و جملاتي که اميرالمؤمنين -عليه آلاف التحيه و الثناء- دربارة متقين فرمودند، اين است: «حريزاً دينَه»؛ يعني يکي از صفات مؤمنين و متقين، اين است که دينشان را حفظ ميکنند و آن را فداي چيز ديگري نميکنند. دينشان را در حصار و حرز قرار ميدهند، تا لطمهاي به دينشان نخورد. آنان به دينشان اهميت ميدهند؛ چون دين است که سبب سعادت انسان، تکامل و آسايش انسان است. دين است كه سبب قرب به حق و سبب راحتي انسان است. اساس و پايه دينداري مردم، سه رقم است. اين ديني که من دارم، گاهي تقليدي است؛ يعني پدر يا پدربزرگم ميگفت: «خدا يکي است، پيغمبري داريم و امامي داريم»؛ من هم همين ها را ميگويم. اين، يک مرتبه از پايههاي دين است. گاهي هست که پايههاي دين من از روي استدلال، برهان و فکر است و من پايههاي دينم را اينطور درست کردهام. گاهي هم پايههاي دينم را با عمل درست کردهام؛ لذا يقيني است. عين اليقين يا حق اليقين است. در دو قسم اولي آنجايي که پايههاي دينم را از راه تقليد يا دليل و برهان درست كرده باشم، آن اعتقاد، قابل زوال است. عقيدهاي که تقليدي است، اگر يک شکي برايش پيش بيايد، در آن ميماند و رها ميکند. آن كسي هم که دينداريش با دليل و برهان باشد، اگر كسي دربارة اعتقاداتش تشکيکي بكند، باز ممكن است بماند. به قول آن شاعر:
پاي استدلاليان چوبين بود
پاي چوبين سخت بي تمكين بود
اما مراتب ايمانياي که به وسيله عمل درست پايه ريزي بشود، مثل اين است که براي او کشف حجب شده و ديگر هيچ قابل زوال نيست. اين علم، عين اليقين يا حق اليقين است. متقين از اين طايفة سوم هستند که حريزاً دينه، دينشان را در حصار و در حرز قرار دادهاند؛ يعني همين طور که ما يقين داريم الآن روز است و هيچ شک و شبههاي در آن نداريم و هر کسي هم در اين مطلب، شک و شبههاي هم بکند، هيچ اعتنايي نميکنيم، مراتب ايمان آنها هم همين طور است. آنهايي که ايمانشان تقليدي است يا ايمانشان را با استدلال درست کردهاند، اين ايمان، قابل زوال است و با تشکيکي مختصر از بين ميرود. شما نگاه کنيد از صدر اسلام تا به حال، مگر مخالفان اهلبيت عصمت و طهارت مسلمان نبودهاند؟ مگر دين نداشتند؟ چرا. مگر قرآن نميخواندند؟ چرا. پس چطور اجماع کردند بر شهادت امام حسين7؟ اينها که بچه مسلمان بودند، دين هم داشتند، پس چرا اينطور شد؟ چون دينشان تقليدي يا استدلالي بود؛ لذا دينشان را فداي دنيايشان کردند. از اين نوع آدمها در هر زماني بودهاند. در زمان خودمان هم هستند. بعضيها پولي ميگيرند و دينشان را ميفروشند؛ولي بعضيها دينشان را براي دنياي ديگران ميفروشند که اين، خيلي حماقت است. مثل خيليهايي که الآن هستند به سبب اينکه رياست فلاني برقرار باشد، شروع ميکنند به طرفداري ناحق از او.منظور اينكه نگوييد اين سفره فقط در زمان حضرت ابا عبدالله الحسين پهن بوده است. نه؛ اين سفره الآن هم پهن است برادرها! خدا شاهد است که هيچ تغيير نکرده است. آن زمان يک عده بودند که دينشان را براي دنياي خودشان فروختند و يک عدههم براي دنياي ديگران فروختند. اين دو قشر، الآن هم موجود هستند.خدا کند ما از آنها نباشيم!
اولياي الهي و متقين کساني هستند که دينشان را نميفروشند؛ يعني هر چه را که بر خلاف دينشان هست، کنار ميزنند. دينشان را نمي دهند و چيز ديگري بگيرند، دينشان را نميدهند پست و مقام و دنيا بگيرند، ويلا بگيرند، قرض بگيرند، پول بگيرند. دينشان محفوظ است. اين نوع ايمان را ايمان مستقر ميگويند. آن دو تا قسم ديگر را ايمان مُستَودَع ميگويند. همه ايمان دارند؛ اما آن دو طايفه اولي ايمانشان مستودع است. يعني ايمانشان امانت و موقت است؛ اما اولياي الهي ايمانشان مستقر است. هيچ چيزي نميتواند ايمان اينها را تکان بدهد. انشاءالله در اين ماه مبارک دعا کنيد که خدا ايمان ما را که سبب سعادت و قرب ما به حق و سبب آسايش در آخرت است هميشه براي ما حفظ کند. دعا بکنيم که خداوند اين ولايت ما را در اين زمان بحراني حفظ بکند. برادرها! هر چه زمان ظهور نزديک شود، گرفتاريها و ناراحتيها و امتحانات، شديدتر ميشود. بايد خودمان را براي تحمل ناراحتيها مهيا کنيم . مبادا ايمانمان مستودع باشد و زود از ميدان خارج بشويم. از خدا بخواه که ايمانت ثابت باشد.
|