ثروت هلاك كننده
ثعلبه که يکي از اصحاب پيغمبر بود، يک روز عرض کرد: «يا رسول الله! من وضعم خوب نيست. دلم مي خواهد کمي وضعم خوب شود». حضرت فرمودند: «با همين وضعي که داري، بساز؛ خوب است.» چند روزي گذشت و دوباره عرض کرد: «يا رسول الله! من عرض کردم دلم مي خواهد يک مقداري وضعم خوب باشد و ثروتي داشته باشم ». حضرت فرمودند: «با همين وضعي که داري، بساز. صلاح تو نيست. اصرار نکن.» بار سوم عرض کرد: «يا رسول الله! پس چطور شد؟ شما مستجاب الدعوه هستيد دعا کنيد که وضع من خوب بشود». حضرت فرمودند: «من را ببين. من اگر بخواهم کوه‌هاي مدينه برايم طلا بشوند، سريعاً طلا مي شوند؛ لکن يک روز گرسنه هستم و مي گويم: خدايا بده. يک روز هم سير هستم و مي گويم: خدايا شکر. با همين وضعي كه داري، بساز.
ثعلبه پافشاري کرد و حضرت براي ثروتمند شدن او دعا کردند.
بعد از مدتي، ثعلبه مالي نصيبش شد و با آن، گوسفند خريد. گوسفندها كم كم زياد شدند؛ تا حدي كه نتوانست داخل مدينه بماند و به بيابان هاي مدينه رفت. گوسفندها باز هم زياد مي‌شدند، ثعلبه وقتي در مدينه بود ، نمازهايش را با پيغمبر مي خواند. گوسفندها كه زياد شدند و به بيرون از شهر رفت. فقط ظهرها به نماز پيغمبر مي آمد. زيادتر كه شدند، فقط جمعه ها به نماز حضرت مي آمد. يک كم كه زيادتر شدند و دورتر رفت، ديگر نتوانست و مدتي خدمت پيغمبر نرسيد. تا اينکه آية زکات، نازل شد. آية زکات که نازل شد، حضرت به دو نفر در همان منطقه اي که ثعلبه بود نامه دادند؛ يکي براي ثعلبه و يکي هم براي شخص ديگري كه شتر دار بود. حضرت در نامه نوشتند كه زکات مال خود را بدهيد و دو نفر را فرستادند تا نامه را به آنجا ببرند. ثعلبه گفت: اين زکات، همان جزيه است که از يهودي ها مي گيرند من نمي دهم.»
فرستاده هاي پيامبر به سراغ آن يکي كه شتردار بود، رفتند. او يکي بهترين شتر هايش را به عنوان زكات داد. گفتند: «لازم نيست بهترين شترهايت را بدهي. همين شترهاي معمولي كافي است». گفت: «نه؛ من بايد بهترين مالم را زکات بدهم.» شتر را گرفتند و آمدند. دوباره به سراغ ثعلبه آمدند و گفتند: «ثعلبه! ما داريم به خدمت پيغمبر مي­رويم. اين نامه، نامه پيغمبر است و اين هم حکم او است. فلاني هم بابت زکات شتر داد. تو هم زکات مالت را بده»؛ اما ثعلبه قبول نکرد. فرستاده­ها آمدند و صحبت ثعلبه را نقل كردند. حضرت ناراحت شدند و بعد، آيه‌اي در مذمت ثعلبه وارد شد که:
وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحينَ؛4
بعضى از آن‌ها با خدا پيمان بسته بودند كه: اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد، قطعاً صدقه خواهيم داد و از صالحان خواهيم بود.
------------------------------
4.توبه:75.

حضرت، اين آيه را خواندند. يکي از بستگان ثعلبه آنجا بود و خيلي ناراحت شد. فوراً به ثعلبه خبر داد که آيه­اي درباره تو نازل شده است و خداوند تو را از منافقين شمرده است. ثعلبه ناراحت شد و به محضر حضرت آمد و گفت: «يا رسول الله! آمده‌ام زکاتم را بدهم». فرمودند: «برو. خدا حکم تو را داده است؛ فايده ندارد.» و ثعلبه بدعاقبت شد1. مال زياد در صورتي خوب است که به شرايط آن، عمل بشود. اگر که به شرايط آن عمل نشد، چنين نتيجه دارد.بهترين اشخاص آن کسي است که درآمد و خرج او تقريباً مساوي باشد. اين بهترين اشخاص هستند خدا منت سر اينها گذاشته است. يک روزي نبي اکرم صلي الله عليه و آله با يک عده اي در بيابان مي رفتند. به گروهي رسيدند. از آنها چيزي خواستند. گفتند نه، ما چيزي نداريم از شما پذيرايي بکنيم. حضرت فرمودند: خدايا به اينها مال زياد عنايت كن! باز رفتند تا به گروه ديگري رسيدند. آنها از حضرت و اصحابش مفصل پذيرايي کردند. حضرت فرمودند خدايا مال بقدر کفاف بده. اصحاب عرض کردند: يا رسول الله آن گروهي كه چيزي ندادند را دعا کرديد تا خدا مال و اموال زيادي به آنها بدهد اما اينها كه پذيرايي كردند را دعا كرديد خدا به اندازه نياز به آنها مال بدهد؟! حضرت فرمودند: مال كم باشد ولي مكفي بهتر است از اينكه زياد باشد و انسان را غافل كند2.
------------------------------
1. بحارالأنوار ،ج 22، ص 40 ؛ تفسير صافي، ج‏2، ص 361 ؛ مجمع البيان ، ج‏5، ص82؛ جامع البيان ، ج‏10، ص 131.
2 . الكافي ج : 2 ص : 141 و بحارالأنوار ج : 69 ص : 61