راه مستجاب شدن دعاها
شخصي به محضر نبي اکرم9 آمد و عرض کرد: «رسول الله! شما مستجاب الدعوه هستيد. من هم دلم مي خواهد مستجاب الدعوه باشم و هر دعايي که مي کنم، مستجاب بشود. ذکري، دعايي، وِردي به من ياد دهيد تا آن را بخوانم و مستجاب الدعوه بشوم». تقاضاي همة ما هم همين است.
حضرت در جوابش فرمودند: «رزق حلال بخور تا دعاي تو مستجاب شود». آن چيزي که مانع استجابت دعا است، رزق حرام است4. لذا کسي که يک لقمه حرام بخورد، تا چهل روز عبادات او مقبول نيست5. نه فقط دعاي او مستجاب نيست؛ بلکه عباداتش هم مقبول نيست؛ تا اين اندازه اثر دارد. سابقاً که اولياي الهي، مستجاب الدعوه بودند، کار مي کردند، زحمت مي کشيدند، رياضت مي کشيدند، از همه چيز مي گذشتند. من حاضر نيستم از هيچ چيزم بگذرم و دلم هم مي خواهد مستجاب الدعوه بشوم. قضية کوسه و ريش پهن شده است. اين که با هم جمع نمي شود. هر چه مي‌خواهي بخوري، مستجاب الدعوه هم مي خواهي بشوي؟!
بي خود نيست ما با اين عبادات به هيچ کجا نرسيده‌ايم!‌اگر از من بپرسيد چند سالت است؟ مي گويم : بيش از هفتاد سال. جا دارد بپرسيد: خوب اين عباداتي که کرده اي چه شد آقا؟ اين عبادات تو کجا رفت؟ اگر عبادت‌ها مقبول درگاه حضرت حق بود، بايد الآن بالاتر از اين باشي؛ در حالي كه در اسفل السافلين داري زندگي مي کني. اين، مربوط به غذاهاي من است، مربوط به اعمال من است، مربوط به رفتارم است. انسان بايد به حال خودش برسد عزيز من! يک مقداري حواسش را بيشتر جمع بکند.
در روايت صحيح و معتبري هست كه نبي اکرم9فرمودند:
روز قيامت که مي شود يک نفر را مي آورند كه مال زيادي تحصيل کرده است؛ اما تحصيل اين مال، از راه حرام بوده و در راه حرام هم مصرف کرده است. اين شخص را به درگاه حضرت احديت مي آورند و خطاب مي شود: «او را طرف جهنم ببريد».
دومي را هم مي آورند که اموالش را از راه حرام تحصيل کرده ولي در راه حلال مصرف نموده است. حضرت حق مي فرمايد: «اين را هم به طرف جهنم ببريد».
مال چه کسي را در حلال مصرف کردي؟
روايت دارد در زمان حضرت صادق7يک نفر از صوفي ها كه از سني هاي متعصب بود، در مسير به دکان نانوايي رسيد؛ دو تا نان را مخفيانه برداشت و رفت. بعد به كسي رسيد كه انار مي فروخت؛ دو تا انار هم مخفيانه از او برداشت و يک مقداري آن طرف­تر، نان‌ها و انارها را به مريضي داد و رفت. حضرت صادق7جلو رفتند و فرمودند: «اين، چه کاري بود که کردي؟» گفت: «تو چه کسي هستي؟» حضرت فرمودند: «من جعفر بن محمد هستم». گفت: «حيف که از علم جد خود هيچ بهره­اي نبرده­اي.» حضرت فرمودند: «چطور از علم جدم بهره اي ندارم؟» گفت: آخر مگر در قرآن نفرمود: «کسي که احسان بکند، ده برابر به او حسنه مي‌دهند؟»6 حضرت فرمودند: «بله». گفت: «مگر در قرآن نخوانده اي که اگر کسي يک گناه کرد، يکي مي نويسند؟»7 حضرت فرمودند: «بله» گفت: «خوب؛ من دو تا نان و دو تا انار دزديدم؛ پس چهار گناه کردم؛ اما چون به فقير دادم، چهل حسنه دارم. چهار تا از اين حسنه ها با آن چهار گناه از بين رفت و سي و شش حسنه براي من مانده است.
------------------------------
4. المحجةالبيضاء، ج 4، ص 204.
5 . سفينه البحار، ج 1ص 24
6.انعام:60.
7. انعام:60.

ديدي که از علم جدت بي بهره هستي!» حضرت فرمودند: «مگر در قرآن نخوانده اي که» مي‌فرمايد: «خدا فقط از متقين، اعمالشان را قبول مي‌کند؟ تو با اين دزدي که کردي، متقي نيستي که خدا انفاقت را قبول کند»1.
پس اين‌طور نيست که اگر از راه حرام پيدا کرد، اما در راه حلال مصرف کرد، بگويد: «الحمدالله يک ثوابي هم گير ما آمد». کدام ثواب آقا؟! مالي که خدا راضي نيست در تصرف تو باشد، حالا اگر در راه خير هم دادي، اين کار خير که به تو مربوط نمي شود. مال تو نيست که بخواهي ثواب آن را تو ببري. خلاصه قسم دوم اين بود که از راه حرام تحصيل کرده و در راه حلال هم مصرف مي‌کند. اين هم به جهنم مي‌رود. سومي را مي‌آورند که از راه حلال پيدا کرده و در حرام مصرف کرده است. اين هم حق نداشته اين كار را بكند. ممکن است بگويد: مال خودم است. ازحلال کاسبي کردم، زحمت کشيدم و هر جا دلم مي خواهد، مصرف مي کنم.جواب او اين است که تو خودت و آنچه که در دست تو است، مال ديگري هستي. اين مال هم مال او است که در دست تو امانت است؛ لذا آنجايي که دستور داده است، بايد مصرف بکني، نه آنجايي که دلت مي‌خواهد؛ پس او هم بايد به جهنم برود.
پيغمبر9مي فرمايد: شخص چهارم را مي آورند که مال خود را از حلال تحصيل کرده­اند و در حلال هم مصرف کرده­ است. او را نگه مي دارند و از او دربارة‌اينکه مالش را از کجا آورده و در کجا مصرف کرده مي پرسند که روايت آن، مفصل است. حضرت مي فرمايند: اين شخص با معطلي ها و حساب‌ها و پاسخ به اين سؤالات که از کجا آوردي و چه کار کردي، در نهايت، با معطلي وارد بهشت مي­شود2.
در روايتي هست که آخرين پيغمبري که وارد بهشت مي شود حضرت سليمان بن داوود است3. زيرا زندگي او سلطنتي بود. حضرت سليمان خودش حصير بافي مي کرد و از دست رنج خودش زندگي خود را اداره مي کرد. در عين حال، آخرين پيغمبري است که وارد بهشت مي­شود.چرا؟ براي حساب و کتاب‌ها. از او مي‌پرسند: چه کردي؟ آيا به فلان فقير رسيدي؟ اداي حقوق کردي؟
------------------------------
1.مائده:27.
2. معراج‏السعادة، ج 2 ، ص 353.
3. بحارالأنوار، ج ،14 ص74.