داستان مرحوم ميرزاي قمي;
مرحوم ميرزاي قمي بسيار مهم و از بزرگان بوده است به قم كه مشرف مي شويد، بر سر قبر اين بزگوار هم برويد. قبرش در قبرستان شيخان كنار حرم است. کتاب‌هاي متعددي هم در اصول نوشته است. تقريباً مي توان بگوييم اصول فقه ما را او زنده کرده و از نظر علمي خيلي فوق العاده بوده است. يکي از مسئولين مملکتيِ وقت او را وعده مي گيرد. غذا را مي آورند جلوي مرحوم ميرزاي قمي مي‌گذارند. آقا مي فرمايد: «من معذورم که از اين غذا بخورم.» ميزبان اصرار مي کند و مي‌گويد: «آقا! ما اين غذا را براي شما تهيه کرده‌ايم». مرحوم ميرزا مقداري از غذا را بر مي دارد و فشار مي دهد؟ خون‌ها از آن شروع مي کند چکيدن. مي گويد: «اين‌ها را چطور بخورم؟ 4» خيلي از گرفتاري‌هاي ما مربوط به همين است. عدم قبولي عبادات ما به واسطه غذاهاي ما است. وقتي شکم، مملو از حرام شد، ديگر مي خواهي تقوا در آن باشد؟ مي خواهي نماز شب با خلوص در آن باشد؟ مي خواهي که زيارت با توجه در آن باشد؟
پس اگر مي خواهيم بنده خدا باشيم و اول مرگمان، اول راحتي مان باشد، بايد رزقمان را مقداري اصلاح کنيم. حداقل، حرام يقيني نباشد. اگر انسان جلوي خودش را بگيرد و مصرف نکند، خداوند هم عنايت مي کند.
در روايت از نبي اکرم9است که مي فرمايند:
کسي که غذاي حرامي را بخورد، نه واجبي از او قبول مي شود و نه مستحبي5.
چون نيرو را از حرام گرفته است. اين غذا، نيرو مي شود. اين نيرويي که اين عبادت از آن توليد شده است، از حرام است. در آن صورت چطور مي شود اثر حرام، مقبول درگاه حق باشد؟ امکان ندارد.
در روايتي حضرت اميرالمومنين به کميل فرمودند:
آنچه زبان مي گويد، از قلب است و قلب از غذا قوت مي گيرد. اگر قلب از حرام قوت بگيرد، زبان هم در اداي مطالب، به اشتباه مي رود6.از آن طرف اگر غذاي حلال خوردي، در عبادت هم بيشتر موفق مي‌شوي. آيه شريف مي‌فرمايد:
كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحا؛7
از غذاهاى پاكيزه بخوريد، و عمل صالح انجام دهيد
عمل صالح، متفرع است بر غذاهاي پاک و پاکيزه . لازمة عمل صالح چيست؟ غذاي حلال خوردن است؛ پس اگر من غذاي حرام خوردم، توقعي نداشته باشم که عمل صالحي از آن انجام بگيرد.
حضرت صادق7يک مالي را براي تجارت به کسي دادند و فرمودند: «مضاربه کن»؛ اما مضاربه حقيقي، نه مضاربه هايي که بعضي­ها درست کرده‌اند و درست نيست. آن شخص بعد از مدتي آمد سود صد درصدي براي حضرت آورد. حضرت فرمودند: «خيلي نفع کردي! اين نفع زياد را چطور به دست آوردي؟ »گفت: «وارد فلان شهر شديم و فهميديم که جنسي كه ما داريم، در آن شهر نيست؛ لذا قيمت را بالا برديم. مردم هم محتاج بودند و خريدند». حضرت فرمودند: «من به چنين پولي احتياج ندارم» و آن سود را نپذيرفتند8.
سود بردن هم حدي دارد. اگر جنسي در بازار نيست، تو هر طور که دلت مي خواهد مي‌فروشي؟ اين بنده خدا هم مضطر و بيچاره است و بايد اين جنس را تهيه کند. حق نداري به او اجحاف کني و گران بفروشي. رضاي حق نيست. تو بنده خدايي و او هم بنده خداست. به چه مناسبت اين کار را مي کني ؟ پس انصاف کجا رفت؟
------------------------------
4.؟؟؟؟
5. بحارالأنوار، ج 100 ، ص 16.
6.همان، ج 74 ، ص274 ؛ تحف‏العقول، ص 174.
7.مومنون:51
8. الكافي، ج 5 ، ص161.