ملكيت طولي و عرضي
يك مالکيت طولي هست و يک مالکيت عرضي. مالکيت من و شما طولي است، مثلاً وقتي مي‌گوييم: «اين خانه، مال من است، اين ماشين مال من است». ملکيت آن، ملکيت طولي است. يعني اول مال خدا است، بعداً خداوند اجازة تصرف در آن را به من به نحو مالکيت و امانت داده است تا چهار صباحي در دست من امانت باشد. خدا مي داند همة اين اموال در دست من و شما امانت است؛ لذا همه آن را مي گذاريم و مي رويم. اين كه ملکيت نيست. ملکيت واقعي، مال خداست. وقتي مثلا مي گويند اين فرش، مال اين اتاق است، آيا واقعاً اين فرش مال اين اتاق است و اين اتاق، مالک آن است؟ آيا اين ملکيت است؟ نه؛ اين به معناي اختصاص داشتن است. اين را ملکيت طولي مي گويند. حقيقتاً مال ديگري است؛ اما بالعرض مال اين دومي مي شود؛ يعني مختص او است. ملکيت ما هم هر چه هست همين گونه است؛ خدا مي داند. مثل اينکه مي گويد اين فرش مال اين اتاق است، مال او که نيست؛ بلکه اختصاص به آن دارد. ملكيت ما هم همين است. چهار صباحي در دست ما است و بعد هم به دست ديگري مي­رسد. پس مالک اصلي، خداست؛ لکن يک حد و حدودي براي نظم عالم وجود براي من و امثال من گذاشته است. اين خانه، مال شماست؛ اما ملکيت شما طولي است؛ يعني در طول ملكيت خدا و بعد از ملكيت خداست، نه ملکيت بالعرض که ملكيت شما و ملكيت خدا مثل هم باشد. ملکيت، اول از اوست و بعد براي من است. همه اش مال او است، لکن يک حد و حدودي براي آن گذاشته است علاوه بر آن، خدا ما را محتاج به بدل ما يتحلل کرده است؛ يعني همه ما بايد چيزي بخوريم و الا تحليل مي رويم. همين‌طوري که انسان، غذا مي خورد و نشو و نمو مي کند، از آن طرف هم تحليل مي رود و الا انسان اگر تحليل نرود، از ديو هم بزرگ‌تر مي‌شود. همة ما به غذا محتاج هستيم؛ حتي گياهان هم به ارتزاق احتياج دارند. گياه بايد از زمين ارتزاق کند. پس ما به غذا نياز داريم. آن غذايي هم که احتياج داريم، خدا قسمت ما کرده است:
وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها؛3
خدا رزق همة جنبنده ها را مي دهد. رزق همة جنبنده ها در دست خدا است.
همة موجوداتي که زنده هستند و به غذا احتياج دارند، رزق حلال قسمت آن‌ها شده و احدي، رزق حرام قسمت او نشده است. چرا؟ زيرا کسي که رزق حرام بخورد، خدا از او مؤاخذه مي کند. مگر مي شود خودش رزق حرام را به او بدهد و خودش هم مواخذه بکند؟ اين ظلم است. اولياي الهي، رزق حلال را کسب مي کنند. در روايات دارد نبي اکرم9فرمودند:
عبادت هفتاد جزء است و افضل اين هفتاد جزء، طلب رزق حلال است4.
اما اين‌ها که مال حرام کسب مي کنند و مي خورند و عبادت هم مي کنند، وضعشان چطور است؟ در روايتي حضرت رسول9 مي فرمايند: کساني که مال حرام تحصيل مي کنند و عبادت هم به جا مي‌آورند، مثل اين است که ساختمان خودشان را روي سطح خاک بنا کنند و بالا بروند5و براي آن، پِي و زيرساخت مناسب درست نکنند. اگر جاي پي درست نکردي، ديوار يکي دو متر که بالا رفت، فوراً مي افتد؛ چون زير آن، خاک يا شن و ماسه است و هيچ بنياد و اساسي ندارد. عبادت به اين سبک، نه به درد خودش مي خورد، نه به درد ديگري.
------------------------------
1.هود:6.
2.كافي، ج5 ، ص 78.
3.بحارالأنوار، ج 81، ص258.

در روايتي فرمودند:
مَنْ أَكَلَ الْحَلَالَ أَرْبَعِينَ يَوْماً نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ ؛1
کسي که چهل روز حلال بخورد، خداوند قلب او را نوراني مي‌کند.
اين کساني که به جايي مي رسند و مصداق « الْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه‏»2 مي‌شوند و به عالم وجود احاطه پيدا مي کنند کساني هستند که رزق حلال مي خورند. اما رزق حلال کجا پيدا مي شود؟ خيلي مشکل است؛ اما هر کسي که چهل روز غذاي حلال بخورد، به عالم، احاطه پيدا مي‌کند. رزق حلال اين اندازه اثر دارد. از آن طرف، اگر از رزق حرام، يک لقمه - نمي گويم يک وعده؛ بلکه يک لقمه - رزق حرام بخورد، تا چهل روز، نماز او قبول نيست و دعايش مستجاب نمي شود3.برخي از بزرگان گفته‌اند که ما مثلاً شب، يک غذاي شبهه ناکي خورديم و بعد از آن، تا چند شب موفق به عبادت نشديم.
------------------------------
1. بحارالأنوار، ج 100، ص16.
2 . مومن با نور خدا نظر مي نمايد. بحارالأنوار ج : 7 ص : 323
3. بحارالأنوار، ج 63 ، ص 314.