قبر
دوم چيزي كه امام صادق7فرمود که اگر كسي منكر شود، از شيعيان ما نيست، مسألة قبر است. ناصري را كه در قبر مي گذارند، از او چند چيز سؤال مي کنند. اول سؤال مي کنند: «من ربک؟ خداي تو کيست؟» خوب جواب مي دهد. سؤال بعدي: «‌من نبيک؟ پيغمبر تو کيست؟» آن را هم جواب مي دهد.«من امامک؟» جواب مي دهد. «ما کتابک؟ کتاب تو چيست؟» عرض مي كند: «قرآن». در صورتي من مي توانم اين حرف‌ها را بزنم و جواب درست بدهم كه از پيغمبر و امام‌ها تبعيت کرده باشم، به قرآن هم عمل کرده باشم. اگر قواعد قرآن را زير پا گذاشتم و عمل نکردم، چطوري مي توانم بگويم قرآن، کتاب من است؟ وقتي من مي روم دکتر و او نسخه مي نويسد، دفعه دوم که مي روم، مي گويد: «نسخه اول را بياور ببينم که آيا آن را عمل کرده‌اي؟» قرآن هم براي من و امثال من، در حکم نسخه و دستور العمل است که به آن عمل کنيم؛ نه اينکه فقط بخوانيم يا فقط حفظ بکنيم. بله؛ خواندن و حفظ كردن، خودش مقامي دارد؛ اما آنچه ارزشمند است، عمل کردن به قرآن است، نه فقط دانستن آن. و گرنه شيطان بهتر از همه ما مي دانست. او اعلم از همه ما است. عمل نکرده است؛ در نتيجه ببين چه شد؟
در روايتي ديدم هر موقعي که عطسه کردي، دست راست خود را به بيني خود بکش و بگو: «الحمدالله رب العالمين و صلي الله علي محمد و اله الطاهرين» آن وقت که در قبر، روح را به بدن بر مي­گردانند، تا سؤال و جواب بکنند، انسان يک عطسه مي­کند. اگر انسان در اين دنيا عطسه که مي کند، دست خود را به دماغ بکشد و اين ذکر را بگويد، در قبر هم اين را مي گويد. نکير و منکر كه آمده اند از ما سؤال كنند، مي گويند: «برويم. اين، هم خدا را قبول دارد، هم پيغمبر را قبول دارد و هم آل او را قبول دارد. ديگر سؤال و جوابي از او نداريم »4. ان‌شاء الله که با ولايت اميرالمؤمنين، آنجا را هم رد مي کنيم. عمده، آنجا است. آنجا خيلي سؤالها مي کنند. از ناصري سؤال مي کنند : «عمرت را کجا فاني کردي؟ هفتاد و چند سال عمر کردي؛ چه کار کردي؟» چه چيزي بگويم؟ باز مي‌پرسند: جواني خود را در چه چيزي گذراندي؟»5 چه بگوييم؟ در معصيت، مخالفت. همه اش مشغول دنيا. من چه بگويم؟
خدا که مي داند. منتظر جواب من است. خدايا! در سهو، نسيان، غفلت و اين‌ها طي کردم. خدا هم مي فرمايد: «تو را عفو کردم، تو را بخشيدم؛ چون نور ولايت هست؛ تو را بخشيدم».
انسان بايد يک فکري به حال خودش بکند. اينجا مي­گذرد. مهم نيست ديشب چه خوردي؟ سحر چه خوردي؟ اين‌ها مي گذرد. گرسنه بودي، هر چه بودي، گذشت؛ اما آنجا نمي گذرد. يک فکري بايد به حال آنجا کرد. تا اين ماه مبارکي موجود است و خداوند، موقع افطار، ميليون ميليون مي بخشد، انسان يک فکري به حال خودش بکند. حيف است خدا مي داند! هميشه اين زمينه­ها براي بخشش و عفو خدا فراهم نيست. خوب است انسان بگويد: «خدايا! من نفهميدم، مخالفت کردم، گناه کردم، فريب شيطان را خوردم؛ من را عفو کن». خدا شاهد است ممکن نيست خداوند دست رد به سينه کسي بزند.
------------------------------
4.؟؟؟؟
5. مجموعةورام، ج 2، ص 194.