هندي بت پرست
يکي از بزرگان از قول يک مرد هندي نوشته بود که: در هندوستان رفتم گوشت بگيرم؛ ديدم مغازة قصاب شلوغ است. من هم در صف ايستادم و ديدم اين قصاب، دو تا مشتري راه مي­اندازد و بعد، مقداري مي ايستد و به بالا نگاه مي کند و دوباره مشغول مي شود. نوبت به من كه رسيد، گوشت‌هاي خود را گرفتم و پرسيدم: «براي چه به طاق نگاه مي­کني و مشتري ها را معطل مي‌کني؟» گفت: «در اين کيسه که مي بيني؟» بت من هست. من دو سه تا مشتري را راه مي اندازم و به بتم نگاه مي کنم که مبادا خيانت کنم، مبادا به مشتري هاي خود ظلم بکنم، مبادا حق آن‌ها از بين ببرم».اين، يک بت پرست است. براي رعايت بت خود که يک تکه چوب يا سنگ است،‌خيانت نمي کند و او را مراقب خود مي داند؛ اما من چه؟ من که او را نجس هم مي دانم، چه؟ رفتار من چيست؟ آيا همين طور است؟ آن بت پرست، ظلم نمي کند و خيانت نمي کند. کلاه بر سر کسي نمي گذارد. من که مسلمان و جايم را در فردوس اعلا مي دانم، چه مي كنم؟