يکي از خصوصيات ديگر شيعيان و متقين كه امير المؤمنين7بيان فرموده­اند، چنين است: «عظم الخالق في أنفسهم فصغر ما دونه في أعينهم»؛ يعني در نگاه آن‌ها خدا خيلي بزرگ و جلوه گر است. از بس که خدا در نزد اين‌ها با عظمت و با اهميت و بزرگ است، غير خدا را چيزي نمي دانند و همه را کوچک مي بينند. آن‌ها در مقابل عظمت حضرت حق، چيزي را نمي بينند و اگر هم ببينند، خيلي کوچک و ناچيز مي بينند. در جمله اول، حضرت فرمودند: «في أنفسهم»؛ يعني خداوند در جان مؤمنين، عظيم است، زيرا آن‌ها همه حجاب‌هاي ظلماني خود را بر طرف کردند و سير الي الله را ادامه دادند، تا اينكه هيچ حجابي بين خود و خدا باقي نگذاشتند. وقتي که هيچ حجابي نباشد، انوار قدسي جلال و جمال حق در وجود انسان جلوه مي کند. وقتي هم که جلال و عظمت حق در وجود انسان جلوه کرد، ديگر هر چه در عالم وجود هست را ناچيز و بلكه هيچ مي بيند. «عظم الخالق في انفسهم». چون خدا در قلب آن‌ها خيلي با عظمت است، چشم هاي آن‌ها ديگر براي چيزي عظمت قائل نيست. کهکشان ها، ثوابت، سيارات، آسمان و زمين، ديگر عظمتي ندارد و هر چه هست او است؛ يعني همه چيز را فداي او مي كند و فقط او را بزرگ مي داند و اين، خيلي مهم است.
کسي که گناه نکرد، حجاب هاي ظلماني خود را عقب زده است. اينکه ما هميشه مي گوييم حجاب ظلماني، نگوييد يک چيز است که از آسمان مي‌آيد؛ نه، همين است. کسي که گناه نکرد، رابطة او با خدا صاف است. آن چيزي که بين من و خدا فاصله انداخته، معصيت ها و مخالفت ها است. وقتي مخالفت ها و معصيت ها را کنار گذاشتم، حجاب ها برطرف مي شود و ارتباط بين من و خدا اصلاح مي شود. وقتي رابطه بر قرار شد، او جلوه مي کند؛ آن وقت ديگر من هميشه در محضر حق هستم و از هيچ چيزي پروا ندارم. حضرت امير مي خواهند همه دوستانشان اين‌طور بشوند که هميشه در محضرحق باشند. به بعضي از علما نسبت مي دهند که مي گفته است: «عالم وجود، در محضر من است و من در محضر حق هستم»؛ يعني در عالم وجود، هر کاري بخواهم بکنم، مي توانم. منظور، اين است كه انسان به اين اندازه مي تواند ترقي و تعالي داشته باشد.