مراحل تكاملي نفس انسان
انسان مرکب از روح و جسم است. دانشمندان گفته اند: هر هفت سال، يک بار، سلول‌هاي جسم انسان عوض مي شود و عمر انسان پنج مرحله هم دارد: کودکي، نوجواني، جواني، ميان سالي، پيرمردي. هر هفت سال، اين اسکلت وجودي انسان عوض مي شود. اگر بدن انسان عوض نشود، انسان از ديو هم بزرگ‌تر مي شود. انسان مرتب مي خورد، آنچه مي­خورد به خون و گوشت تبديل مي شود. سلول‌ها هم از اين طرف تحليل مي رود. اگر تحليل نرود و همين طور اضافه شود که خيلي بزرگ مي شود. از آن طرف تأمين مي شود و از اين طرف، وجودش تحليل مي رود.اما روح انسان، عوض شدني نيست و هميشه به حال خودش هست. آن روحي که در حال بچگي داشتم، همان روح فعلي من هست؛ ولي مقداري تجربه اش زياد تر شده است و ايستگاه هاي آن مختلف شده است. البته صفات او مختلف است، نه اينکه من پنج نفس داشته باشم. يک نفس بيشتر نيست. اين كه در قرآن گاهي نفس را «اماره» مي نامد و گاهي «لوامه» اين ها دو تا نفس نيست؛ بلکه يک نفس است و حالات آن، مختلف است. بعد مقداري مي رود بالا و بالاتر و مي رسد به نفس راضيه. يک مقدار بالاتر رفت، مرضيه مي شود و يک مقدار بالاتر که مرتبه آخر آن است، ملهمه مي شود. شش مرحله دارد.
شش ايستگاه دارد. اگر انسان در حالت اولي نفس باشد که اماره است يا در حالت لوامه باشد، نمي تواند اين مطلبي را که من عرض کردم، هضم کند. يعني نمي شود صحت و مرض براي او يکسان باشد. فقر و غنا، عزت و ذلت برايش يکسان باشد؛ اما اگر از آن دو مرحله اول نفس گذشت که مرحله اماره و لوامه باشد و خودش را رساند به مرحله راضيه؛ يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ*ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً*فَادْخُلىِ فىِ عِبَادِى*وَ ادْخُلىِ جَنَّتىِ (1)شامل او مي شود و اين مطالب را هضم مي کند. مي فهمد که اينجا، کاروان سرايي بيش نيست، پلي بيش نيست. از اينجا بايد منتقل شد. منزل اصلي من جاي ديگر است. منزل اصلي من آنجاست که من را از آنجا آورده‌اند.
------------------------------
1. فجر:27-30.