تواضع حضرت امير المؤمنين7
در روايتي دارد پدر و پسري بر امير المؤمنين7وارد شدند. حضرت فرمودند: «بفرماييد غذا بخوريد.» مهمان‌ها غذا را خوردند و بعد قنبر تشتي آورد تا دست‌هاي خود را بشويند. امير المؤمنين كه داراي ولايت کليه‌اند و عالم وجود به فرمان آن حضرت است، آفتابه را دست گرفتند و فرمودند: «بياييد دست‌هاي شما را بشويم.» عرض كردند: «يا علي! شما آب بريزيد روي دست ما؟» حضرت فرمودند: «بله». گفتند: «ما حاضر نيستيم.» حضرت فرمودند: «مهمان من هستيد و من به شما دستور مي دهم.» عرض کردند: «يا امير المؤمنين ما ناراحت مي شويم که شما روي دست ما آب بريزيد.» فرمودند: «مهمان، محترم است.» دستور پيغمبر است که مهمانت را اکرام بکن.2 من بايد اين کار را بکنم .» پيرمرد بالأخره دست خود را آورد و حضرت آب ريختند. بعد حضرت رو كردند به فرزندان خود و فرمودند: «اگر اين پدر نبود، من خودم آب روي دست اين جوان مي ريختم؛ اما براي اينکه بين پدر و پسر، فرق باشد و احترام پدر محفوظ باشد، من آب روي دست پدر ريختم و شما هم روي دست پسر آب بريزيد.» اين طور تواضع داشتند.3
------------------------------
2. جامع‏الأخبار، ص 84.
3. بحارالأنوار، ج 72 ، ص 118 .