صحبت کردن گياهان
مرحوم قاضي از علماي نجف بود. ايشان محيط بود. آن‌هايي که به خدا وصل مي شوند، محيط به عالم مي شوند. کسي که به حضرت حق پيوست، کسي که به دريا پيوست، حکم دريا را پيدا مي کند. اول، قطره است و قطره هيچ ارزشي ندارد؛‌ولي وقتي متصل به دريا شد، دريا مي شود. حضرت حق مي فرمايد: «أنا جليس من جالسني؛2 من همنشين کسي هستم که همنشين من باشد.» وقتي همنشين خدا شدي و با او مناجات کردي، او هم با تو رفيق مي شود.
خلاصه اينکه يكي از شاگردان مرحوم قاضي مدتي ناپديد شد. رفقاي او دنبالش گشتند؛ ولي پيدايش نکردند. سراغ مرحوم قاضي مي روند و مشكل را مطرح مي كنند. مرحوم قاضي به شاگردها مي گويد: «برويم مسجد سهله.» به مسجد سهله مي روند. ايشان مي گويند: «در اين اتاق را باز کنيد.» باز مي کنند و مي بينند رفيق گم شده اينجا است. او بلند مي شود و پذيرايي مي كند. آنان يک شب مي مانند و مي‌روند.مرحوم قاضي به رفيقشان مي گويند: «اين مدتي که اينجا رياضت کشيدي و ذکر گفتي و عبادت کردي، به کجا رسيدي؟» مي گويد: «آقا! من حالا که بيرون مي آيم، همة اين گياه هايي که مي بينم، با من حرف مي زنند و مي گويند براي چه چيزي خوب هستند. خود گياه‌ها مي گويند ما براي چه دردي نافع هستيم و به چه دردي مي خوريم». آقاي قاضي مي فرمايند: «خيلي خوب؛ مي خواهي بماني، بمان؛ اما ديگر نمي شنوي.» ايشان مي روند و آن شاگرد، يکي دو روز ديگر مي ماند و مي بيند خبري نشد؛ لذا رها مي کند و مي رود .
اين حال را از او گرفتند؛ لذا اگر خوابي هم ديدي، براي همه کس نگو. اگر خواب خوب ديدي، يا خواب بد ديدي براي همه کس نگو. ممکن است از تو بگيرند. پس اين که بعضي بزرگان - خدا همه آن‌ها را رحمت کند- گفته اند: نطق به انسان اختصاص دارد و صوت، مال حيوانات و جمادات و نباتات است، ظاهراً آن آقايي که اين مطلب را فرمودند، اگر تجديد نظر بکنند، بهتر است. اين طور نيست؛ نطق، اعم است و هم بر صحبت‌هاي انسان اطلاق مي شود و هم بر صحبت حيوانات. همچنين بر صحبت جمادات هم اطلاق مي شود. در و ديوار، نطق دارند. سنگريزه در دست پيغمبر9ذکر مي‌گفت و شهادت مي‌داد.
------------------------------
2. بحارالأنوار، ج 67 ،ص 26.