ج- همدردى با مردم
اميرمؤمنان صلوات اللّه عليه مىفرمايد:
«انَّ اللَّهَ تَعالى فَرَضَ عَلى ائِمَّةِ الْحَقِّ انْ يُقَدِّرُوا انْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقيرِ فَقْرُهُ» «3»
خداوند بر پيشوايان حق، واجب كرده كه [زندگى] خويش را با ناتوانان جامعه، برابر نهند تا تهيدستى، به مستمند فشار نياورد.
گويا امام راحل- رحمة الله عليه- اين سخن حكيمانه را تابلوِ زندگى خويش قرار دادهبود كه همواره، همسطح مردم زندگى مىكرد و مسكن، خوراك، پوشاك و هزينه زندگى شخصى او هميشه در حدّ زندگى متوسط جامعه بود، او هيچ گاه اسير زرق و برق دنيا و تجمل پرستى و زندگى اشرافى نشد و همين سادهزيستى او تسكين دل محرومان بود و آنان وقتى مىديدند حسينيهاى كه محل ملاقاتهاى رهبرشان است، حتّى سفيدكارى هم نشده و از ريخت و پاشهايى كه در خيلى از منازل بزرگان انجام مىگيرد، در بيت امام خبرى نيست، زندگى برايشان قابل تحمّل مىشد و درد و محروميت را فراموش مىكردند. با اين حال آن پيشواى فرزانه تا آنجا كه از دستش برمىآمد به درد محرومان مىرسيد و تكيه كلام او با مسؤولان اجرايى، رسيدگى به حال آنان بود و خود نيز هيچ گاه در به روى مردم نبست و هيچ كس را نااميد برنگرداند. يكى از همراهان امام در نجف اشرف مىگويد:
يك شب، فقيرى براى عرض حاجت به قسمت عمومى بيت امام آمد، برخى از آقايان، برخورد خوبى با او نكردند، امام- كه از دور مواظب بود- سخت اعتراض كرد و فرمود: بگذاريد، بيايد، محتاج است، نيازمند است و حاجتش او را واداشته كه اينجا بيايد ... يا بايد حاجتش را برآورده كنيم و يا با يك بيان او را راضى نماييم، نرنجانيد مردم را. در همين رابطه بارها فرمودند: هر كس مىآيد، لابد نيازى دارد و شايد راه بازشدن گره و مشكلش در اينجا پيدا شود، ما شايد آن مقدار امكانات نداشته باشيم كه تمام نياز افراد را برآورده كنيم ليكن موظّفيم كه در طرز برخورد به گونهاى رفتار كنيم كه لااقل ناراحتى او بر طرف شود. «1»
چون مرتب [به نجف] خبر مىآوردند كه مردم ايران در زندان تحت شكنجهاند، امام حاضر نبود حتى در روز يك ساعت برود كوفه و از هواى آنجا استفاده كند، در همان هواى گرم و در خانهاى كه حتى وسايل معمولىِ خنك كننده نداشت، تابستان را مىگذراند. «1»
و آن گاه كه سفره دلش را براى مردم بازمىكرد با كلماتى كه از جانش برمىخاست، مردم را دلدارى مىداد و چون شمعى مىگداخت و آنان را تسلى مىداد:
اينك من به همه عزيزانى كه خانه و كاشانه و جگر گوشگان خود را در اين حوادث و ميدان كارزار از دست دادهند، عرض مىكنم كه يقيناً شما احساس همدردى اين خدمتگزار و پدر پير خود را درك مىكنيد كه من ويرانى خانههاى شما را ويرانى خانه خود و شهادت و جراحت عزيزان و فرزندان شما را شهادت و جراحت فرزندان خود مىدانم و با شما هستم و شما را به صبر و مقاومت سفارش مىكنم. «2»
|