امام خمينى، رهبرى مهربان
امام امّت قدس سره رأفت و مهربانى را همراه رهبرى از جدّش- رسول اللّه صلى الله عليه و آله به ارث برده بود و ارتباط و علاقه ايشان با مردم، بسيار عاطفى بود و امت و امام از صميم دل همديگر را دوست مىداشتند؛ بلكه عاشق يكديگر بودند. آيت الله امامى كاشانى در اين باره مىگويد:
نكتهاى كه بايد عرض كنم عواطف عام امام است؛ اين را شايد خيلى چون دور هستند توجه نداشته باشند، ولى آنهايى كه با ايشان نزديك بودند، اين حقيقت را يافته بودند ... درمورد حضرت امام واقعاً اين طور است، ايشان در عين قاطعيت، در حدّ بالا مهربان و دلسوز هستند. «2»
حجة الاسلام رحيميان نيز چنين مىگويد:
در معاشرت و همدمى، امام را در چهرهاى مىيافتى كه محبّت و لطافت و انعطاف در آن موج مىزد و انسان را در خود محو مىكرد، خورشيدى بود كه درياى منجمد دلها را ذوب مىكرد و دريايى بود كه افواج دلها را در امواج خود غرق مىكرد .... «1»
اينك بخشى از مهربانى امام و شعاعى از آن خورشيد گرمابخش را ترسيم مىكنيم:
1- نسبت به شهيد و شاهد
بدون اغراق، آن رهبر فرزانه به اندازه همه خانوادههاى شاهد در سوگ شهيدان جاويد از دل و ديده خون گريست، چرا كه شهيدان را فرزندان خود مىدانست- و چنين نيز بود- از اين رو، هر تير و تركشى كه به پيكر رزمندهاى مىنشست، تن امام را مجروح مىساخت و هر شهيدى كه به خون مىغلتيد، بار مسؤوليت امام را سنگينتر مىكرد. او خود در اين باره مىفرمايد:
من وقتى چشمم به بعضى از اينها- كه اولاد خودشان را از دست دادهاند- مىافتد، سنگينىاى در دوشم پيدا مىشود كه نمىتوانم تاب بياورم، من نمىتوانم از عهده اين خسارت- كه بر ملت ما وارد شده- برآيم، من نمىتوانم تشكر از اين ملّت بكنم كه همه چيزش را در راه خدا داد. خداى تبارك و تعالى بايد به آنها اجر عنايت فرمايد. «2»
و فرزند راحل آن حضرت مىگويد:
امام را گاهى بچه و يا پدر شهيدى و يا منظرهاى آنچنان به گريه مىاندازد كه انسان فراموش مىكند اين همان كسى است كه فرمان جنگ مىدهد و با رشادت بانگ مىزند كه بجنگيد كه اگر كشته شويد و يا بكشيد در بهشتيد! «1»
عمق علاقه و عشق امام به شهداى گرانقدر، هنگام مشاهده عكس شهدا يا فرزندان آنان، نمودى دوچندان داشت بگونهاىكه دگرگونى چهره ملكوتىاش بخوبى نمايان بود:
در بسيارى از موارد هنگام امضاى عكس شهدا آثار غم و اندوهى سنگين، در چهره مبارك و مهربانشان ظاهر مىشد از جمله يك روز عكس شهيدى را كه هنگام شهادت هنوز به سن بلوغ نرسيده بود براى امضا به دست مباركشان دادم، حضرت امام لحظاتى به عكس خيره شدند ... با آهنگى غمآلود ذكر لااله الّا اللّه را بر زبان آوردند و عكس را امضا كردند. «2»
... دختر بچه سه سالهاى را آوردند كه پدرش مفقود الاثر شده بود. به امام اطلاع داديم، فرمودند: همين الان بياوريدش، سپس او را روى زانوى خودشان نشاندند و صورت مباركشان را به صورت بچه چسبانيد و دست بر سرش نهاد و مدتى آهسته با او سخن گفت تا آن كودك افسرده در آغوش امام خنديد. امام- كه احساس سبكى و انبساط مىكرد- گردنبندى را به گردن او آويخت. بچه در حالى از خدمت امام بيرون رفت كه در پوست خود نمىگنجيد! «3»
2- نسبت به ياران
ره يافتگانى كه پروانه وار گرد شمع وجود رهبر پرمىسوختند، به گونهاى محسوس از عواطف و احساسات پاك و بىشائبه آن عارف يگانه بيشتر برخوردار بودند و بيش از همه، حرارت عشق آن امام را احساس مىكردند و همين دم مسيحايى بود كه آنان را ورزيده و مبارز بارآورد. به گفته آيت الله سبحانى:
امام خمينى (ره) فرزند خلف و صالح اميرمؤمنان عليه السلام ... در روحيه عميق و گسترده خود، عناصر دور از هم را جاى داده بود؛ او مظهر عاطفه و در عين حال قهرمان خرد بود ... او در حالى كه يك انسان متفكر و باوقار بود و هيبت او حضّار را در سكوت فرو مىبرد، ولى از مجالس انس با دوستان غفلت نمىكرد و جلسه انس را مايه نوعى كمك به ورزيدگى ذهنى و آمادگى آن مىدانست. «1»
حجة الاسلام ناصرى نيز مىگويد:
يكى از خصوصياتى كه امام داشتند، اين بود كه خيلى عاطفى بود، آنقدر داراى عطوفت بود كه اگر يكى از ما به زندان مىرفت و يا مسائلى در عراق پيش مىآمد، هميشه از وضع او سؤال مىكرد و تا موقعى كه مسأله حل نمىشد، ايشان راحت نبود. «2»
3- نسبت به مردم
سينه امام به پهناى محدوده اسلام بود بدين معنا كه محبّت هر مسلمان واقعى طرفدار قرآن را از اقصا نقاط عالم در خود جاى داده بود. نسبت به همه مهربان بود و غم و شادى آنان را سوگ و سرور خود مىدانست و به راستى او پدر همه مسلمانان آزاده بود. امام خود در اين باره مىفرمايد:
ما زجرمان، زجر اين ملّت است؛ من وقتى صورت اين مردهايى كه بچههايشان را كشتهاند، در ذهنم مىآيد، زجر مىبرم. من وقتى اين مادرى كه يقهاش را پاره مىكند در مقابل اين چيزها كه بياييد من را بكشيد، شما كه جوان من را كشتيد، اين زجر مىدهد ما را. «1»
شهيد محلاتى، علاقه امام به مستضعفان را چنين توصيف مىكند:
در مدرسه رفاه يك روز فيلم كاخ و كوخ را نمايش دادند كه حلبىآباد و وضع بد زندگيها را نشان مىداد. امام بشدّت حالشان منقلب شد، همه را جمع كردند؛ شهيد بهشتى، آقاى هاشمى، بنده و سايرين را [و در حالى كه] بسيار عصبانى بودند، فرمودند: شما بايد ثروت اين شاه و ايادى رژيم را تبديل به خانه براى مستضعفين كنيد. «2»
آن بزرگوار به مجموعه ملّت به عنوان امّت اسلامى عشق مىورزيد و هرگز كينه آنان را به دل نمىگرفت و بجز مستكبران و مجرمان، همه را مورد عفو و اغماض قرار مىداد، حجة الاسلام رحيميان مىگويد:
در موارد متعددى، افرادى كه نسبت به امام توهين و بدگويى كرده و سپس پشيمان مىشدند و به وسيله نامه از امام درخواست عفو و بخشش مىكردند حضرت امام بدون استثنا و در تمام موارد مىفرمود: ايشان را
بخشيدم. «1»
در حقيقت همين اخلاق كريمانه و برخوردهاى آكنده از محبت و بزرگوارى و تواضع در عين قدرت سياسى و اجتماعى امام بود كه تمام روحانيون بزرگ معمّر را به خضوع ...- در برابر عظمت آن حضرت- واداشته بود. «2»
گريه به خاطر مردم: امام امت در جريان فاجعه 15 خرداد 42 در زندان به سر مىبرد و از ريز وقايع اطلاع دقيقى نداشت، تا اينكه در يازدهم مرداد همان سال از زندان آزاد و در تهران تحت نظر قرار گرفت. مردم، علما و ياران امام از اين فرصت استفاده كرده براى ديدار با رهبر اجتماع كردند و ضمن آن، امام را از وقايع 15 خرداد آگاه ساختند، امام پس از پاسخ دادن به ابراز احساسات مردم ...
بهجايگاه خود بازگشت، ولى ديگر نتوانست خود راكنترل كند و طوفانىرا كه در درون ايشان به وجود آمده بود مهار نمايد. يكباره فرياد كشيد: آخر من با اين احساسات مردم چه كنم؟ و چهره خود را در ميان دستمالى فرو برده به گريستن پرداخت. تا آن روز كسى امام خمينى را گريان و اشكريزان نديده بود ... ولى اين كشتار بىرحمانه شاه در 15 خرداد ضربه سنگين و كوبندهاى بر امام ... فرود آورد. «3»
4- نسبت به خانواده
گر چه امواج عطوفت و مهربانى امام تا دورترين نقاط مسلماننشين دنيا را در مىنوردد؛ ولى نقطه شروع آن محيط خانه و خانواده بود و اهل بيت امام نخستين كسانى بودند كه از مركزيت حرارت محبتامام بهرهمند مىشدند و براستى بايدگفت: امام مصداقبارز اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه فرمود:
«خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمُ لِاهْلِهِ وَ انَا خَيْرُكُمْ لِاهْلى» «1»
بهترين شما، بهترينتان براى خانواده خويش است و من بهترين شما براى خانوادهام هستم.
حجةالاسلام انصارى از مهربانى و صميميت امام با خانوادهاش چنين ياد مىكند:
امام، علاقه عجيبى به همسر و فرزندان و نوهها و حتى وابستگان خود دارند، حتى اگر يكى از اعضاى دفتر ايشان بيمارى پيدا كند، امام مرتب احوال پرسى مىكند و به مداوا و پزشك سفارش مىكند ... يك روز حاج احمد آقا براى خواندن پيام به جايى رفته بود و امام صحبت او را از راديو مىشنيد، او قبل از پيام گفت كه امروز حال من مساعد نبود ... امام فوراً سراغ گرفتند كه حال ايشان چطور است و چرا بيمارند و ... امام، محيط زندگى و احترام به همسر و فرزندان را بخشى از سلامت و سعادت جامعه مىدانند ... امام خانه را زيربناى مسؤوليتها و ساختن فرزندان سالم مىداند.گاهى نوههاى امام دور امام مىآيند و سر و صدا و داد و فرياد مىكنند، به اين طرف و آن طرف مىروند، ولى برخورد امام خيلى صميمانه و مهربان است. امّا از آن طرف، در ساعت كار و انجام مسؤوليت آنها نسبت به امام بيگانهاند و نزديك امام نمىشوند. «2»
|