حقيقت توكّل‏
انسان براى دستيابى به اهداف زندگى به اسباب مادّى و روحى نياز دارد و هر چه هدف بزرگتر باشد، اين نياز افزونتر خواهد بود. از سوى ديگر پديده‏هايى چون؛ سستىِ اراده، غم و اندوه، نوميدى، دودلى و سرگردانى و ...
در تضعيف قواى روحى مؤثرند كه اگر انسان از سوى منبع پرقدرتى تقويت روحيه نشود، در بيشتر صحنه‏هاى زندگى بازنده خواهد بود. ولى اگر سر رشته امور خويش را به مسبّب الاسباب بسپرد و دل به او ببندد، قطعاً مورد حمايت و سبب سازى او قرار مى‏گيرد چرا كه؛
وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ. (طلاق: 3)
هر كس بر خدا توكل كند، خدا او را كافى است.
پس او «متوكّل» را بر همه سبب سوزان، چيره مى‏سازد؛ به گونه‏اى كه ديگر از هيچ كس و هيچ چيز جز خدا نمى‏ترسد و با قوّت قلب و نشاط و اميدوارى، زندگى خويش را ادامه مى‏دهد.
حسن بن جهم گويد: از امام رضا (ع) پرسيدم: فدايت شوم، حدّ توكّل چيست؟ فرمود:
انْ لا تَخافَ مَعَ اللَّهِ احَداً «1» [حد توكل‏] آن است كه با داشتن خدا از هيچ كس نترسى.
و حضرت اميرمؤمنان (ع) نيز مى‏فرمايد:
التَّوَكُّلُ التَّبَرّى‏ مِنَ الْحَوْلِ وَالْقُوَّةِ وَ انْتِظارُ ما يَأْتى‏ بِهِ الْقَدَرُ «2» [حقيقت‏] توكّل، يعنى بريدن از توش و توان خود و ديده دوختن به آنچه قضا و قدر الهى پيش مى‏آورد.