الف- فردى‏
چنان كه ياد شد انديشه معصومان عليهم السلام از افراط و تفريط پيراسته است و اين انديشه بر سراسر زندگى آنان سايه افكنده است. آنان اصل كلى «توازن ميان دنيا و آخرت» را در نظر دارند. پيروى از انديشه اهل بيت عليهم السلام، آخرت و دنياى آباد در پى مى‏آورد. براى رسيدن بدين هدف، مى‏بايد همسان با دستورهاى شرع مقدس به دنيا و آخرت روى آورد و افراط و تفريط در هر يك از آنها را كنار نهاد.
امام موسى بن جعفر عليهما السلام مى‏فرمايد:
لَيسَ مِنَّا مَن تَرَكَ دُنْياهُ لِدينِهِ وَ دينَهُ لِدُنْياهُ. «1»
از ما نيست كسى كه دنياى خود را براى دين واگذارد يا دين را براى دنيا كنارنهد.
بزرگان معصوم (ع) در همه اعمال و رفتار خويش اصل ميانه روى را ارج نهاده‏اند. قرآن مجيد به پيغمبر اكرم (ص) مى‏فرمايد:
وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبيلًا. (اسراء: 110)
و نمازت را بسيار بلند يا خيلى آهسته نخوان و در ميان آن دو راهى (معتدل) برگزين.
و نيز مى‏فرمايد:
وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى‏ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً. (اسراء: 29)
دستت را به گردنت مبند و بيش از حد [نيز] دست خود را مگشاى كه مورد سرزنش قرارگيرى و از كار فرو مانى.
محتواى اين دو آيه كه تأكيد بر ميانه روى در مسائل عبادى و مالى است، همه امور فردى بزرگان معصوم- اعم از عبادت، زيارت، خوراك و پوشاك، خواب و استراحت، كار، تجارت و زراعت- را در تأثير خويش گرفته است.
امام صادق (ع) مى‏فرمايد: در نوجوانى همراه پدرم به مكه رفتم. با جديت فراوان مشغول عبادت و طواف شدم؛ چونان كه عرق از بدنم مى‏ريخت. پدرم‏ كه مرا زير نظر داشت، فرمود: «پسرم! [چنين خود را به زحمت نينداز] خداوند وقتى بنده‏اى را دوست دارد، عمل اندك او را نيز مى‏پذيرد و در بهشت جايش مى‏دهد.» «1»
در روايتى ديگر، كنانى مى‏گويد: از امام صادق (ع) درباره چگونگى تقسيم گوشت قربانى پرسيدم. در پاسخم فرمود:
على بن الحسين [امام زين العابدين (ع)] و ابوجعفر [امام باقر (ع)]، قربانى را سه قسمت مى‏كردند:
يك بخش را به همسايگان مى‏دادند بخش دوم را به مستمندان و بخش ديگر را به خانواده خود مى‏دادند. «2»
معصومين عليهم السلام تأكيد داشتند كه حتى در دوستى و دشمنى نيز افراط و تفريط صورت نگيرد؛ چنان كه اميرمؤمنان مى‏فرمايد:
احْبِبْ حَبيبَكَ هَوْناً ما عَسى‏ انْ يَكُونَ بَغيضَكَ يَوْماًما وَ ابْغِضْ بَغيضَكَ هَوْناً ما عَسى‏ انْ يَكُونُ حَبيبَكَ يَوْماًما. «3» در دوستى با دوستت زياده روى مكن كه ممكن است روزى دشمنت گردد و با دشمن نيز فراوان دشمنى مكن بسا كه روزى دوستت گردد.