الف- با خليفه اوّل‏
پس از رحلت پيامبر (ص) و پيش آمدن جريان «سقفيه» كه در نتيجه آن ابوبكر به عنوان خليفه مسلمانان، انتخاب شد.
اميرمؤمنان (ع) مدت كوتاهى از بيعت با ابوبكر خوددارى كرد، ولى سرانجام با نظر بلندى كه داشت به خاطر حفظ اساس اسلام با وى بيعت كرد، چنان كه حضرت اين سرگذشت را در نامه خود اينگونه بيان مى‏دارد:
... چون پيغمبر از دنيا رفت بعد از وى مسلمانان در كار زمامدارى با يكديگر به كشمكش پرداختند. به خدا سوگند در دلم نمى‏گذشت و به ذهنم خطور نمى‏كرد كه عرب، امر حكومت را از من بگرداند، مرا به شگفت نياورد، مگر روى آوردن و شتافتن مردم به سوى ابوبكر. از اين رو، از بيعت با او خوددارى كردم و ديدم كه من از ديگران به مقام محمد (ص) در ميان مردم، سزاوارترم، از اين رو، تا مدّتى كه خواست خدا بود درنگ نمودم، تا اينكه ديدم گروهى از مردم، مرتد شده، از اسلام برمى‏گردند، و (مردم را) به نابودى دين محمّد (ص) و آيين ابراهيم (ع) دعوت مى‏كنند، ترسيدم كه اگر به يارى اسلام و مسلمانان نشتابم، شكاف و ويرانى بزرگى در اسلام، پديد بيايد كه مصيبت آن بزرگتر از فوت ولايت و سرپرستى كار شما باشد كه كالاى چند روز اندك‏ است و سپس مانند سراب، محو مى‏گردد، در آن هنگام با ابوبكر بيعت كردم و به همراه او در آن حوادث، قيام كردم، تا باطل از ميان رفت، «و گفتار خدا والاتر است هر چند بر خلاف ميل كافران باشد». پس با ابوبكر از راه خيرخواهى، همراهى كردم و در آنچه خدا را فرمان مى‏برد، با كوشش تمام، او را اطاعت نمودم. «1»
على (ع) كه تنها هدفش حفظ مكتب و وحدت بود، به خاطر مقامات ناچيز دنيوى كينه كسى را به دل نگرفت و با حفظ ديدگاه و عقيده خود، همين كه با خلفا بيعت كرد، در نهان و آشكار با آنان صميمانه رفتار كرد و عليه آنان حيله و دسيسه‏اى، كه معمول سياستمداران طاغوتى است، به كار نبرد و در اين راه (براى حفظ و بقاى اسلام) صبر كرد، چنان كه در خطبه «شقشقيه» مى‏فرمايد:
فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلى‏ هاتا أَحْجى‏، فَصَبَرْتُ وَ فِى الْعَيْنِ قَذًى، وَ فِى الْحَلْقِ شَجاً، أَرى‏ تُراثى نَهْباً «2»
عاقبت ديدم صبر و بردبارى به عقل نزديكتر است. از اين رو، صبر كردم در حالى كه گويى خاشاك در چشمم و استخوان راه گلويم را گرفته بود، مى‏ديدم كه ميراثم به تاراج رفته است.در نتيجه اين صبر انقلابى بود كه ميان مسلمانان، وحدت و آرامش برقرار گشت و مسلمانان به جاى جنگ و اختلافات داخلى به صدور انقلاب جهانى خود پرداختند كه در مدت بسيار كوتاهى، مملكت پهناور روم، ايران و مصر و عراق را تصرف كردند. اگر حضرت على (ع) وحدت و آرامش را حفظ نمى‏كرد، محال بود كه اين همه فتوحات در اين مدت بسيار كوتاه نصيب مسلمانان گردد. «1»