حفظ آبروى مردم، هنگام مشكل گشايى‏
ارزش و حرمت مؤمن، نزد خدا بس بزرگ است و او به هيچ وجه، راضى به شكستن حرمت بنده مؤمن خود، يا بى‏ارزش كردن او نمى‏شود. نقل شده است كه رسول اكرم (ص) روزى به خانه كعبه نظر افكند و فرمود: «به‏به، چه خانه بزرگى! چقدر حرمت تو نزد خدا عظيم است!» آنگاه فرمود: «به خدا سوگند، حرمت مؤمن از تو بزرگتر است!» «2»
با اين وصف، اين متاع گرانقدر را با چه چيز مى‏توان مبادله كرد؟
كمك‏هاى مادّى و معنوى، هر چند بزرگ باشد، هرگز با آبرو و حيثيّت مؤمن برابرى نمى‏كند. بنابراين، سزاوار نيست كه هنگام برآوردن نيازهاى مؤمن، خداى ناكرده، حيثيت او را پايمال يا لكه دار نماييم، اين دور از انصاف و جوانمردى و عمل نابخردان است. روشن است كه چنين كار سفيهانه‏اى از ساحت مقدّس پيشوايان معصوم بسيار بعيد، حتى غير ممكن است، بلكه عكس آن درست است و ايشان آبروى افراد را مى‏خريدند و حرمت شكسته شده آنان را تجديد مى‏كردند و در اين كار آنچنان پا بر جا بودند كه هنگام عطا و بخشش به صورت حاجتمندان نگاه نكرده و چشمان معصوم خويش را به چشمان ذوق زده آنان نمى‏دوختند.
مردى از انصار خواست از حضرت سيدالشهدا حاجتى بطلبد، حضرت بدو فرمود:اى برادر انصارى! آبرويت را از خواهش كردن حضورى نگه دار و نياز خود را كتباً اظهار كن، تا به خواست خدا تو را خشنود سازيم.
او هم در نامه‏اى نوشت:اى ابو عبدالله! كسى پانصد دينار از من طلبكار است و مرا تحت فشار قرار داده است. از شما خواهش مى‏كنم با او سخن بگوييد تا به من مهلت دهد.وقتى امام (ع) نامه او را خواند، داخل منزل شد و كيسه‏اى- محتوى هزار دينار- به او داد و فرمود:با پانصد دينار آن، وام خويش را بپردازد و بقيه را خرج زندگى كن. «1»
چنين برخوردهايى نشانه عالى‏ترين درجه جوانمردى، بلند همّتى آن برگزيدگان الهى و شايستگى ايشان براى تصدّى مقام هدايت امّت است.