ب- كمكهاى عاطفى‏
رنج كمبودهاى عاطفى را نبايد كم‏تر از كمبودهاى مادى پنداشت. گاه فقر عاطفى رنجى بيش‏تر مى‏آورد و آفتى زيانبارتر مى‏آفريند. بزرگان معصوم عليهم‏السلام بدين حقيقت عنايت داشتند و مى‏كوشيدند نيازهاى مردم را در اين زمينه برآورند و آنان را از اين نعمت خدادادى بهره‏مند سازند:
رسول خدا (ص) هر از گاهى شمارى از مسلمانان را به خانه خويش دعوت مى‏كرد و اطعام مى‏نمود. روزى مردى سياه چرده و آبله رو در ميان جمعيت وارد شد؛ ولى هر جا كه آهنگ نشستن مى‏كرد، مردم از كنارش بر مى‏خاستند و از او مى‏گريختند. پيامبر او را خواست و كنار خويش نشانيد و با هم غذا خوردند. «3»ديگر معصومان (ع) نيز همانند رسول خدا خود را پناه محرومان، پدر يتيمان و فريادرس بيچارگان مى‏دانستند و مى‏كوشيدند كمبودهاى آنها را جبران و مشكلاتشان را حل كنند. يكى از اصول حكومتى امام على (ع) اظهار لطف و محبت و رسيدگى عاطفى به مردم بود؛ چنان كه در عهد نامه مالك اشتر مى‏فرمايد:
وَ اشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيّةِ وَ الَمحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ. «1» دل خويش را سرشار از مهربانى و محبت و لطف به مردم و زير دستان نما.
و در وصيت نامه خويش، ترحم و ملاطفت به يتيمان را يادآور مى‏شود و مى‏فرمايد:
اللّهَ اللّهَ فِى الْايْتامِ فَلا تُغِبُّوا افْواهَهُمْ وَ لايَضيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ. «2» خدا را خدا را درباره يتيمان! مبادا آنان را گاهى سير و گاهى گرسنه بگذاريد و يا در حضور شما به تباهى افتند.
امام صادق (ع) مى‏فرمايد:
اميرمؤمنان (ع) هزار برده را با اموال شخصى خود خريد و سپس آزاد كرد. «3» چنين كارى- كه از عاطفه و رأفت امام به بردگان حكايت مى‏كند- تا آن زمان و حتى پس از آن سابقه نداشته است. نقل است كه حضرت زين العابدين (ع) سواره از جايى مى‏گذشت. عده‏اى بيمار جذامى بر زمين نشسته، غذا مى‏خوردند. چشم آنها كه به امام افتاد، او را به خوردن دعوت كردند. امام فرمود: «من امروز روزه دارم وگرنه دعوت شما را اجابت مى‏كردم.» پس از آنكه به خانه رفت، دستور داد غذايى‏
خوب آماده ساختند و جذامى‏ها را به صرف غذا [شام‏] دعوت كرد و خود نيز با آنان غذا خورد. «1» سياه پوستان نيز از ديرباز مورد بى مهرى سفيد پوستان واقع شده‏اند؛ در حالى كه از منظر شرع و عقل، هيچ تفاوتى ميان سياه و سفيد و زرد و سرخ و عرب و عجم نيست و رنگ و نژاد، تنها يك پديده طبيعى و به تعبير قرآن مجيد نشانه پروردگار است «2» و نبايد دستاويز تبعيض و فخرفروشى برخى بر برخى ديگر گردد. به همين دليل، رهبران معصوم، به سختى با پديده شوم تبعيض- كه همواره با ظلم و تحقير همراه است- مبارزه كرده‏اند و اقشار تحقير و محروم شده را زير بال و پر عطوفت و رأفت اسلامى گرفته‏اند.
رسول گرامى اسلام، برده‏اى سياهپوست به نام بلال را به عنوان مؤذن خويش برگزيد كه روزى پنج بار نداى اذان سر مى‏داد و مؤمنان را به سوى نماز فرا مى‏خواند و نيز براى سلمان فارسى- كه از نژاد عجم و از سوى عرب بيگانه خوانده مى‏شد- احترامى بسيار قائل بود و حتى او را جزو اهل بيت خود شمرد.ابو اسحاق همدانى گويد: روزى دو بانو، يك عرب و ديگرى عجم، نزد اميرمؤمنان (ع) آمدند و درخواست كمك كردند. امام بخششى يكسان به آنان عطا كرد. زن عرب به اعتراض گفت: «من عرب ام و او عجم است!؟» امام با آرامش فرمود: «به خدا سوگند، من در اين مال حق ويژه‏اى براى فرزندان اسماعيل (عرب) بر فرزندان اسحاق (غير عرب) نمى‏بينم.» «3»