ب- تحكيم روابط اجتماعى
رهبران معصوم به روابط سالم اجتماعى، بسيار اهتمام مىورزند و در تحكيم آنها همواره كوشيدهاند و برخى را نيز نهادينه كردهاند و در زمره حقوق اجتماعى مسلمانان در آوردهاند؛ مانند آنچه در پى مىآيد:
1- سلام و احوال پرسى: سلام و مصافحه از آداب اجتماعى اسلام است و حتى از سوى رهبر بزرگ اسلام به عنوان كليد رابطه و جواز ارتباط معرفى شده است؛ چنان كه ايشان فرموده است:
مَنْ بَدَأَ بِالْكَلامِ قَبْلَ السَّلامِ فَلا تُجيبُوُهُ. «2» هر كس پيش از سلام، سخن گفت، پاسخش را ندهيد.
يكى از ويژگيهاى آن رهبر گرامى اين بود كه پيش از ديگران سلام مىگفت؛ حتى بر زنان و كودكان. بسيار كم پيش مىآمد كه كسى در سلام بر آن حضرت پيشى بگيرد. «3» امام باقر (ع) نيز درباره مصافحه مىفرمايد:
چون دو مؤمن با يكديگر ملاقات مىكنند و دست يكديگر را مىفشارند، خداوند بدانان توجه كند و گناهانشان بسان برگ درخت فرو ريزد. «1»
همه معصومان در همه عمر خود و در هر برخورد و ملاقاتى اين سنّت نيك اسلامى را به جاى آورده و هرگز آن را فراموش نكردهاند.
2- استقبال و بدرقه ميهمان: دعوت از مؤمن و پذيرش دعوت او نيز از آداب اجتماعى اسلام است و رهبران اسلام در انجام اين رسم خداپسندانه نيز پيشگام بودهاند و ديگران را نيز بدان فرا خواندهاند؛ چنان كه آداب خوب ميهماندارى را نيز در عمل و سيره خود به ديگران آموختهاند.رسول خدا (ص) تنها زيرانداز موجود در منزل را زير پاى ميهمان پهن مىكرد. «2» و هرگاه ميهمانى به خانه ايشان مىآمد، با او سر سفره مىنشست و تا ميهمان مشغول غذا خوردن بود، پيامبر دست از غذا نمىكشيد. «3» نقل كردهاند كه پدر و پسرى ميهمان امير مؤمنان (ع) شدند، پس از صرف غذا، قنبر ظرف آبى آورد و امام با دست خويش بر دستهاى مرد آب ريخت و او دستش را شست. سپس محمد حنفيه بر دستان پسر آب ريخت و او دستهايش را شست. امام فرمود: اگر اين پسر به تنهايى ميهمان ما بود، من خود بر دستش آب مىريختم؛ ولى نظر خدا اين است كه احترام به پدر و پسر متفاوت باشد. «4» همچنين نقل كردهاند كه امام صادق (ع) خود در كنار ميهمانان غذا مىخورد و براى آنان نيز غذا مىكشيد و تعارف مىكرد. روزى ميهمانانى از طايفه جُهَينه بر امام وارد شدند. هنگام رفتن، امام زاد و توشه و هدايايى به آنان بخشيد و به خدمتكاران فرمود:
از آنان كناره بگيريد و [براى رفتن] كمكشان نكنيد. ما خاندانى هستيم كه ميهمانان خود را هنگام خروج يارى نمىكنيم. «1»
3- عيادت بيماران: مىدانيم كه بيمارى، اضطراب و ناراحتى روحى و جسمى، بيمار را كلافه مىكند و گاه زندگى او را به اختلال مىاندازد و او را سخت فرسوده و خسته مىكند، در چنين حالتى، بيمار به تنوع و غمخوارى و پشتيبانى نيازمند است و با زبان حال و قال از دوستان و آشنايان كمك مىطلبد. يكى از اصول اخلاق اجتماعى اسلام، عيادت، دلجويى و كمك به بيماران است. گفتهاند كه روزى سلمان فارسى- يار با وفاى پيامبر- بيمار شد. رسول خدا (ص) به عيادت او رفت. هنگام برخاستن فرمود:
اى سلمان! خداوند بيمارى را از تو بردارد، گناهانت را ببخشايد، دين تو را حفظ كند و جسم تو را تا پايان عمر سالم نگه دارد! «2»
حتى نقل كردهاند كه آن حضرت از همسايه يهودى خود كه بيمار شده بود عيادت كرد. «3» پيشوايان معصوم عيادت بيماران را داراى آدابى خاص دانسته و پيروان خويش را به مراعات آن توصيه كردهاند. شخصى نقل كرده است: همراه شمارى از دوستانم به عيادت يكى از شيعيان مىرفتيم. ميان راه امام صادق (ع) را ديديم. ايشان پرسيد:
- قصد كجا داريد؟
- به عيادت فلان كس مىرويم.
- بايستيد. آيا ميوه، عطر يا امثال اينها را تهيه كردهايد كه به او هديه بدهيد؟
- خير.
- مگر نمىدانيد بيمار از اينكه كسى هديهاى برايش ببرد، شاد مىشود؟ «1»
4- نشاط آفرينى: مؤمنان بايد همواره شاد و با نشاط باشند و با آرامش خاطر و آسايش به كار و تلاش بپردازند، دنياى خويش را آباد كنند و از دنياى سالم و آباد، آخرت پربار و خوش فرجام را به دست آورند. به همين دليل، در اخلاق اجتماعى معصومين عليهم السلام به «شاد كردن مؤمنان» توجّهى ويژه شده است و رسول خدا (ص) فرموده است: انَّ احَبَّ الْاعْمالِ الَى اللَّهِ عَزَّوَجلَّ ادْخالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤمِنينَ. «2»
محبوبترين كار نزد خداى بزرگ، شادمان كردن مؤمنان است.
پيشوايان معصوم همه تلاش خويش را به كار مىبردند تا آنچه را مايه غم و اندوه و گرفتارى مردم است، برطرف كنند و طراوت و نشاط را بر جاى افسردگى و خمودى بنشانند. گاه خود اقدام مىكردند و گاه واسطه خير مىشدند.
روايت است كه عيسى پسر عبداللَّه مىگويد: هنگام مرگ پدرم، طلبكاران او آمدند و طلب خويش را طلب كردند. پدرم در پاسخ آنان گفت: «شما را
سيره اخلاقى معصومين، ص: 162
به عموزادهام، على بن الحسين (ع) يا عبداللَّه بن جعفر حواله مىدهم تا طلب شما را بپردازند.» آنان امام سجاد (ع) را برگزيدند و پدرم آن حضرت را از ماجرا مطلع كرد. امام نيز پذيرفت كه همه بدهى را در زمان برداشت غله بپردازد در صورتى كه خود غلّهاى نداشت. «1»
شخصى به امام صادق (ع) عرض كرد: «من ماليات فراوانى به استاندار فارس بدهكارم و از عهده پرداخت آن بر نمىآيم. اگر صلاح مىدانيد نامهاى به او بنويسيد تا بر من سخت نگيرد.» امام (ع) نيز به استاندار نوشت: «برادرت را خوشحال كن تا خدا خوشحالت كند.» آن شخص نامه امام را به دست استاندار رساند. او نامه امام را بوسيد و بر چشم نهاد و علاوه بر بخشش ماليات، اموال ديگرى به آن مرد عطا كرد، سپس پرسيد: «آيا تو را شاد كردم؟» گفت: آرى. مرد دوباره به محضر امام (ع) رسيد و داستان را باز گفت. امام با خوشحالى فرمود: «به خدا سوگند او علاوه بر من، خدا و پيامبرش را نيز مسرور ساخت.» «2»
|