2- روياروى بدعت گذاران‏
دشمنان حيله گر از يك راه نمى‏روند؛ براى نابودى يا استحاله حقايق دين راههاى گوناگونى را طى مى‏كنند و «بدعت» رايج‏ترين نوع آن است.بدعت يعنى آنچه را از دين نيست، جزو آن شمارند يا آنچه را جزو دين است، بيرون از آن انگارند. «3»
اميرمؤمنان (ع) درباره خطر بدعت براى دين مى‏فرمايد:
ما هَدَمَ الدّينَ مِثْلُ الْبِدَعِ. «4»
چيزى چون بدعتها دين را منهدم نمى‏كند.ترديدى نيست كه پيشوايان معصوم عليهم السلام بايد با همه هستى خويش به رويارويى بدعتگزاران روند و دين را از گزند آنان در امان دارند.مقابله با شبهه افكنان، بدعتگزاران و همه كسانى كه به نحوى مى‏خواهند باورهاى دينى مردم را به سستى كشانند، «جهاد كبير» نام دارد و سلاح آن نيز قرآن مجيد است. خداوند به رسول اكرم (ص) مى‏فرمايد:
فَلا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً كَبِيراً. (فرقان: 52) هرگز از كافران اطاعت نكن و با قرآن با آنان جهاد بزرگى بنما.
شايد بتوان گفت، نخستين بدعت مخالفان اسلام در ماجراى مسجدضرار شكل گرفت. قصه از اين قرار بود كه شخصى به نام ابوعامر، از اهالى مدينه، در سالهاى ظهور اسلام، مسلك مسيحيت را پذيرفته و در سلك راهبان درآمده بود و پس از هجرت پيامبر (ص) به مدينه، با منافقان مدينه همدست شد. آنان با همكارى يكديگر به فعاليتهايى خرابكارانه دست مى‏زدند. رسول اكرم (ص) در پى دستگيرى او بر آمد؛ ولى ابوعامر به مكه و طائف و سپس به شام گريخت. او به دوستان خود در مدينه نامه‏اى نگاشت و به آنان پيشنهاد كرد كه مسجدى بنا كنند و در پوشش آن نقشه‏هاى خويش را عليه آيين جديد به اجرا در آورند.هنگامى كه پيامبر (ص) عازم غزوه تبوك بود، منافقان از او خواستند كه آن را افتتاح كند؛ ولى حضرت آن را به بازگشت از سفر موكول كرد. در بازگشت، از طريق وحى به توطئه شوم آنان پى برد و دستور داد مسجد را با خاك يكسان كنند و آتش بزنند و زباله‏هاى خويش را در آنجا بريزند و قرآن مجيد نيز اين مسجد را «مسجد ضرار» ناميد كه براى ايجاد تفرقه و ضرر به جامعه اسلامى بنا شد.»
در روزگار خلافت اميرمؤمنان (ع)، ده نفر مدّعى شدند كه حضرت على (ع) خدا است. امام آنان را احضار كرد و خواست كه توبه كنند و از اين انديشه نابخردانه دست كشند؛ ولى نپذيرفتند. امام نيز فرمان داد آنان را به طرزى فجيع به قتل برسانند. «1»