الف- ديدگاه قرآن پيرامون جسم و روح
قرآن مجيد، انسان را تركيبى از جسم و جان مىداند: «... وَ بَدَاخَلْقَ الْانْسانِ مِنْ طينٍ ... ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فيهِ مِنْ رُوحِهِ» «1»
آفرينش آدمى را از گِل آغاز كرد ... سپس او را بياراست و از روح خويش در او دميد.پس، از نظر آفرينش و تكوين، در اين جهان، بدن انسان بر روح او تقدم دارد و روح انسان به اصطلاح «جسمانية الحدوث» است، گر چه از نظر ارزش و اهميت، روح، رتبه اول را داراست و در سير تكاملى خويش، از بدن به عنوان مركبى راهوار استفاده مىكند و پس از متلاشى شدن آن، باز هم به حيات خويش ادامه مىدهد؛ زيرا «روحانية البقا» است.قرآن مجيد، مراتب پيدايش و رشد جسم انسان را از ابتدا تا انتها در چندين نوبت طرح كرده است، همان گونه كه حالات روحى او را ترسيم نموده، ولى بطور قطع، براى «روح» ارزش بيشترى قايل شدهاست، بطورىكه وقتى مردم درباره روح پرسش مىكنند، مىفرمايد: «قُلِ الرُّوحُ مِنْ امْرِ رَبى» «2»بگو روح [جزئى] از فرمان پروردگار من است.بنابراين، در پاسخ اين پرسش كه «روح اصالت دارد يا جسم؟» خواهيم گفت: روح چنين مطلبى تا حدودى در زيست شناسى نيز به اثبات رسيده است؛ «سلولهاى بدن ما پيوسته در تغييرند، چنانكه در ظرف مدّت چند سالى بدن ما با بدن سابق بكلّى فرق مىكند؛بطورى كه ذرّهاى از بدن سابق ما در بدن امروزمان وجود ندارد؟ ولى من، همان هستم كه بودم و تو همان هستى كه بودى». «1» و اين در صورتى است كه با وجود تعويض و تبديل سلولهاى مغز و حافظه، روح، هيچ تغييرى نمىيابد و تنها در حال تكامل (و يا سقوط) است و انسان تمام اندوختهها و خاطرات خود، از زمان كودكى تا كنون را حفظ كرده است.
|