ب- هدفدارى حيات انسان
انسان يكى از پديدههاى جهان آفرينش است كه هدفدار بودن آنها را در بخش پيش اثبات كرديم، ولى به خاطر اهميّت و محورى بودن انسان، در اينجا دو دليل ويژه بر هدفدارى حيات آدمى، از قرآن و برهان، اقامه مىكنيم:
1- دليل نقلى: آيات متعددى از قرآن مجيد، «هدفدار» بودن زندگى انسان را تبيين كرده است كه به عنوان نمونه به دو آيه اشاره مىكنيم: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْانْسَ الّا لِيَعْبُدُونِ» «1»و جنّ و انس را جز براى پرستش خود، نيافريدم. «افَحَسِبْتُمْ انَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ انَّكُمْ الَيْنا لاتُرْجَعُونَ» «2»آيا پنداريد شما را بيهوده آفريدهايم و شما به سوى ما بازگردانده نمىشويد؟هشام بن حكم مىگويد: شخص كافرى از حضرت صادق عليه السلام پرسيد: بااينكه خداوند نيازى به مردم ندارد و مجبور به خلقت آنها هم نيست، چرا آنها را آفريده است؟امام پاسخ داد: «خَلَقَهُمْ لِاظْهارِ حِكْمَتِهِ وَ انْفاذِ عِلْمِهِ وَ امْضاءِ تَدْبيرِهِ» «3»آنان را آفريد تا حكمتش را نمايان سازد و دانشش را به جريان اندازد و برنامه خويش را عملى كند.
2- دليل عقلى: هر انسان عاقلى با اندك تأملى در افكار و كردار خويش و ديگران، به آسانى درمىيابد كه كاويدنش براى يافتن، و رفتنش براى رسيدن، و حركتش به سوى مقصد است و .... به گفته شهيد مطهّرى: «انسان در كارهاى عقلانى ومنطقى خود، هدف و غرضى دارد و در برابر هر «چرا» يك «براى» دارد و اگرانسان، كارى كهانجام دهد، در مقابلِ «چرا»، «براى» نداشتهباشد، آنكار، لغو و عبث و بيهوده وپوچ مىشود. حكمااثبات كردهاند عبث واقعى (كه كار انسان عارىاز هرگونه غرض و غايتى باشد) هيچ گاه از انسان صادر نمىشود و محال است كه صادر بشود ....» «4»دليل عقلپسند ديگر اين است كه انسان در ميان پديدهها از اهميت ويژهاى برخوردار است، بگونهاى كه آفرينش همه آفريدههاى زمين و آسمان به خاطر او انجام گرفته است: «وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِى السَّمواتِ وَ ما فِى الْارْضِ» «1»آنچه در آسمانها و زمين است را، رام شما ساخت.
حال، چگونه ممكن است انسان با چنين ويژگى، بىهدف و مهمل آفريده شود؟
بطور قطع، هيچ عاقلى، اين مطلب را نمىپذيرد.
|