3- شناخت جامعه و تاريخ
شناسايى و پيوند با جامعه و گذشته و آينده آن، هدف زمينهساز ديگرى است كه در راه انسان به سوى هدف غايى وجود دارد. چنين شناختى بدان سبب داراى اهميّت است كه در عقايد، روحيات، رفتار، سعادت، بدبختى و سرنوشت انسان تأثير بسزا دارد. بدين معنا كه زندگى در جمع، خواه ناخواه ارتباطى را پديد مىآورد كه به نوبه خود امور با اهميتى را به وجود مىآورند؛ پديد آمدن ناهنجاريهاى اجتماعى و بهنجاريهايى چون ايثار، انفاق و احسان، فداكارى، ديگر دوستى و ... نتيجه زندگى اجتماعى است كه به افراد جامعه نيز منسوب است و شناسايى آنها ضرورت دارد.از سوى ديگر، زندگى اجتماعى، قوانين و مقررات خاص خود را مىطلبد كه باز، انسان را ناچار مىكند كه آنها را بشناسد و بدان احترام گذارد و به كار بندد تابستر رهپويى به سوى اهداف خويش را هموار سازد، چنان كه به كار بستن تجربيات گذشتگان و دلسوزى براى آيندگان نيز او را به دو سوى زندگى؛ يعنى گذشته و آينده جهان نيز مربوطمىسازد.قرآن مجيد با طرح محورهاى ياد شده، پيروان خويش را به تفكّر و كاوش در آن فرامىخواند تا نخست، روابط خود را با اجتماع كنونى، رفتگان و آيندگان، بهبود بخشند.آن گاه با فكرى آسوده و دلى مطمئن به سوى هدف غايى حركت كنند. نتيجه چنين برداشتى آن مىشود كه نقل تاريخ گذشتگان در جاى جاى قرآن، داستانسرايى و ايجاد سرگرمى براى خوانندگان تلقّى نمىشود، بلكه اهداف ظريف و مهمّ تربيتى را دنبال مىكند تا پيروان خويش را از كشاكش زندگى روزمرّه و لابهلاى تاريخ به مقصود نهايى رهنمون سازد. از اين رو، يادآورى مىشود:
«قَدْخَلَتْ مِنْقَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسيرُوا فِىالْارْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُالْمُكَذِّبينَ» «1»
پيش از شما [امتها و] سنّتهايى بوده است. بنابراين در زمين سير كنيد و بنگريد كه فرجام تكذيب كنندگان (پيامبران) چه بوده است.سپس براى نتيجهگيرى از چنين دستورى مىفرمايد: «هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقينَ» «2»اين، براى مردم روشنگرى و براى باتقوايان هدايت و اندرز است.از سوى ديگر، مؤمنان را به وادى انديشه درباره آينده جهان مىكشاند تا دچار خمودى و ركود نگردند و به پويايى و تحرك ادامه دهند؛ در موردى به آنان گوشزد مىكند كه تغيير و تحول وضعيت كنونى و سعادت و بدبختى آنان در حال و آينده بستگى به شيوه عملكرد آنها دارد كه بايد پيرامون آن، فكر اساسى كنند: «انَّ اللَّهَ لايُغَيِّرُ مابِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِانْفُسِهِمْ ...» «3»خداوند، حالت ملّتى را دگرگون نمىكند تا اينكه خودشان چنين كنند.
و همراه آن نويد مىدهد كه آينده از آن شايستگانى است كه رفتار خويش را- با خدا و مردم- بهينه ساختهاند: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ انَّ الْارْضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصَّالِحُونَ» «1»ما پس از ذكر (تورات) در «زبور» نوشتيم؛ كه زمين را بندگان شايستهام به ارث مىبرند.
|