1- شناخت خدا
شناخت و ايمان به خداوند نقطه آغاز ايمان مذهبى است. در حقيقت تمامى آثار اعتقاد مذهبى، نتيجه ايمان به خداوند عالم است و چون بعثت انبيا عليهم السلام از سوى خداوند متعال براى تربيت انسان بوده است «2»، مى‏توان نتيجه گرفت كه تمامى آثار مذهب در حقيقت نوعى اثر تربيتى است و به دست آمدن اين آثار بدون شناخت خداوند متعال و اعتقاد به آن وجود مقدّس ممكن نيست. اين شناخت آثارى را به دنبال دارد كه به مواردى از آن اشاره مى‏كنيم:

الف- نشاط و اطمينان قلب: شناخت و اعتقاد به آفريدگار قادر، عليم، غفور، جبار ...از انسان موجودى مسؤول مى‏سازد، كه در عين رعايت حدود مقررات شرع هرگز يأس و افسردگى بر او عارض نمى‏شود و حركت هدفدار خود را به سوى مقصدى حكيمانه ومتعالى ادامه مى‏دهد. چنين انسانى با ايمان به انبياى الهى و معاد، به راهى كه مى‏پويد اطمينان قلبى دارد و از تزلزل و اضطراب مصون است و در انجام وظايف فردى و اجتماعى خود بدون نياز به پليس يا ناظر، با نشاط كافى تلاش مى‏كند. در نظر انسان مؤمن، مصيبتها و دشواريهاى زندگى، امورى رشد دهنده و وسيله‏اى براى تقرب و تكامل اوست. در نتيجه، هرگز شكستهاى ظاهرى موجب يأس و دلزدگى او نمى‏شود؛ زيرا همه حيات خويش را از خدا مى‏داند و اراده خويش را تنها در راه رضاى خداوند به كار مى‏گيرد.

ب- ادراك لذايذ معنوى: يكى از برجسته‏ترين آثار شناخت و ايمان به خدا پديدآمدن نوعى احساس معنوى در انسان است. بطورى كه قادر به ادراك لذايذى برتر از لذتهاى مادى است. «1» اين لذتها آثارى اجتماعى و مادى نيز از خود به جاى مى‏گذارند. چنان كه از آثار مزبور پيداست، شناخت خداوند و اوصاف او علاوه بر آنكه در واقع شناخت معبود است، پديدآورنده انگيزه‏ها، رفتارها و روحياتى خاص در انسان خداشناس است و اين آثار به گروه خاصى از انسانها اختصاص ندارد، بلكه هر انسانى با ايمان به خداوند امكان بندگى را مى‏يابد و در رفتار و پندار خويش آثار مثبت آنرا مشاهده مى‏كند.