تعليم واقعى
تعليم اگر در ياد دادن مطالب از طرف معلم و يادگيرى آن از طرف دانشآموز خلاصه شود، تعليم واقعى نيست؛ زيرا در اين صورت، فراگيرنده تنها معلوماتى را در ذهن خود انبار كرده و بگونهاى تقليدوار آنها را تكرار مىكند، بدون اينكه تأثيرى در پرورش قواى فكرى و عقلانى او داشته باشد؛ اما اگر معلم همراه با ياد دادن، نيروى فكرى و عقلىيادگيرنده را پرورش داده و شكوفا سازد و قدرت ابتكار و تجزيه و تحليل مطالب را در او زنده گرداند، در اين صورت تعليم واقعى را انجام داده است و رسالت اصلى خويش را تحقّق بخشيده است. شهيد مطهرى (ره) مىنويسد: «هدف تعليم بايد بالاتر باشد. معلّم بايد نيروى فكرى متعلم را پرورش بدهد و او را به سوى استقلال رهنمون شود. بايد ابتكار او را زنده كند.» «1»بنابراين، تعليم واقعى آن است كه معلم به عنوان راهنما و راهبر به يادگيرنده كمك كند، تا قواى فكرى و عقلى او پرورش يافته و به درك صحيح مطالب نايل آيد و با كمك استعدادها و نيروهاى درونىاش به صورت شايسته، شخصيت عقلانى او را شكل داده و قوه ابتكار و استقلال فكرى را در او به وجود آورد.
|