د- امور ضرورى در تربيت عقل
در پرورش و شكوفايى عقل براى رسيدن به نتيجه مطلوب بايد چهار چيز را مورد توجّه قرار داده و عقل را بر اساس آن پرورش داد:
1- عقل بايد غربال كننده باشد: يكى از افقها در تربيت عقل اين است كه عقل را بگونهاى نقّاد تربيت كنيم؛ يعنى اين طور نباشد كه هر سخنى به او رسيد، بپذيرد، بلكه آن را سبك و سنگين كند و با معيارهاى اصولى خود عناصر درست را از نادرست جدا كند و آن را بپذيرد. قرآن كريم مىفرمايد: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ احْسَنَهُ اولئِكَ الَّذينَ هَدا هُمُاللَّهُ وَ اولئِكَ هُمْ اولُوا الْأَلْبابِ» «2»مژده بده بندگان مرا، آنان كه سخن را گوش مىدهند و بهترين آن را پيروى مىكنند، آنان كسانىاند كه خداوند هدايتشان كرده و آنان خردمندانند.
2- دورانديشى: از ديگر افقهاى پرورش عقل در تربيت اسلامى، دورانديش بارآوردن عقل است؛ يعنى عقل را طورى تربيت كنيم كه بدون در نظر گرفتن عاقبت كارى كه مىخواهد انجام بدهد، به آن نپردازد، همچنان كه پيامبر اسلام (ص) در پاسخ شخصى كه از او درخواست تعليم كرده بود، فرمود: «اذا هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عاقِبَتَهُ» «3»زمانى كه تصميم به كارى مىگيرى، درباره فرجامش انديشه كن.اين مطلب در ادبيّات اسلامى تحت عنوان «آخربينى» آمده است. مولوى مىگويد:
هر كه آخربين بود او مؤمن است
هر كه آخوربين بود او بيدن است «1»
3- پيروى نكردن از اكثريّت «2»: سوّمين مورد آن است كه عقل را بگونهاى پرورش دهيم كه خود را ملزم به پيروى از اكثريّت نداند؛ يعنى طورى نباشد كه هميشه ببيند اكثريّت چه مىگويند و به كدام راه مىروند تا همان را بگويد و به همان راه برود يا تحت تأثير حرفهايى مثل، «خواهى نشوى رسوا، همرنگ جماعت شو» قرار گيرد و به پيروى از جماعت ملزم شود، بلكه بايد در عين شنيدن حرفهاى آنان، خودش هم انديشه كند و هر كدام را درست تشخيص داده، عمل نمايد؛ زيرا چه بسا كه اكثريّت نيز اشتباه كنند و از مسير حقّ منحرف شوند. امام كاظم (ع) فرمود: خداوند اكثريت را سرزنش كرده و فرموده است: «وَ انْ تُطِعْ اكْثَرَ مَنْ فِى الْارْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ» «3»اگر از اكثريت مردم روى زمين پيروى كنى، تو را از راه خدا گمراه خواهند كرد.
4- تأثير ناپذيرى از قضاوت ديگران: آخرين مسألهاى كه در تربيت عقل بايد مورد دقّت قرار گيرد، اين است كه تحت تأثير گفتههاى بىپايه ديگران واقع نشود؛ يعنى عقل را چنان تربيت كند كه وقتى تصميمى سنجيده گرفت يا يقين به چيزى پيدا كرد، به سادگى دست از آن برندارد و با حرفهاى نابخردانه ديگران منصرف نشود. امام كاظم (ع) با تمثيل جالبى اين حقيقت را چنين بيان مىكند: «يا هِشامُ لَوْ كانَ فى يَدِكَ جَوْزَةٌ وَ قالَ النَّاسُ لُؤْلُؤَةٌ ما كانَ يَنْفَعُكَ وَ انْتَ تَعْلَمُ انَّها جَوْزَةٌ وَ لَوْ كانَ فى يَدِكَ لُؤْلُؤَةٌ وَ قالَ النَّاسُ انَّها جَوْزَةٌ ما ضَرَّكَ وَ انْتَ تَعْلَمُ انَّها لُؤْلُؤَةٌ» «4»اى هشام اگر در دستت گردويى بود، ولى مردم گفتند: مرواريد است، فايدهاى به تو نرساند در حالى كه تو مىدانى آن گردوست و اگر در دستت مرواريدى بود، ولى مردم گفتند: گردوست، ضررى به تو نرساند، در حالى كه تو مىدانى آن مرواريد است.
|